مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

اجابت دعای من طلوع سایه سار یار
همان دمی که من شوم غروب زیر پای یار

۱۵۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

نویسنده آرزوهاشو پیدا کرده

یادش اومده چیا ذوق زدش میکردن

رفته دنبال رویاهاش اونا رو به دلش برگردونده و به دلش قول داده همه ی تلاششو برای برآورده شدنشون بکنه

حالش خیلی خوبه و تعریفی تر از همیشه هم شده:)

 

سرشار از حس خوشحالی و خوشبختی و امید هستم

یه سری از مشکلاتم کم شده یه سریشون بزرگتر شدن

اما خوشبختیای من بزرگتر شدن

 

من شاد و آروم و خوشبخت دارم به زندگیه معمولیم ادامه میدم معمولی ای که برای من فوق العاده ست... مدتی نخواهم بود مدتی که معلوم نیست چقدر باشه برای شما هم آرزو میکنم از زندگیتون لذت ببرید:)

از لطف و محبت همه تون ممنونم بابت چیزایی که بهم یاد دادینم ممنونم:)

دعاتون میکنم دعام کنید:)

 

۲۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۲۹
شاداب امیدوار

عیسی خان،

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۸:۵۹
شاداب امیدوار

آیا در قسمت دوم گند زدم؟

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۸:۱۷
شاداب امیدوار

همینطوری که دارم فک میکنم، یادم میاد میخواستم چایی بریزم

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۱۸
شاداب امیدوار

نمیشه همیشه همه رو همزمان راضی نگه داشت خودتم راضی باشی

اینجاست که اولویت بندی بهمون کمک میکنه

اولویت اول رضایت خداست(که معمولا یادمون میره متاسفانه)

اولویت بعدی راحتی و رضایت خودمونه

در راستای این دو مورد و با رعایت اخلاق، شکل روابطمون با دیگران مشخص میشه:)

 

درست فهمیدین همینقدر خودمو دوس دارم:)

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۴:۴۸
شاداب امیدوار

رفتم تو آشپزخونه چای بریزم برای خودم پنجره باز بود نسیم خنکی هم میومد همون موقع صدای اذان مسجد اول شهر که به روستامونم نزدیکه بلند شد

خیلی خوبه

صدای اذان اون مسجدو خیلی دوس دارم

قبلنا آشپزخونه نبود اونجا اتاق بود من و آرام جامونو مینداختیم دم پنجره و صبحا با همون صدای اذان کلی از زندگیمون لذت میبردیم یادش بخیر... چه نسیم دلنشینی بود...چه صدای قشنگی... اذانش انگار از آسمون پخش میشد نمیدونم موذنش کی بود ولی خیلی قشنگ بود...

 

من برم به نماز عشق بورزمheart

۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۰۵:۵۳
شاداب امیدوار

سویشرت امیرعباس روی چوب رختیهangelheart

خدا منو ببخشه ذیروز خیلی دعواش کردم

ولی بنظرم لازم بود

یه بارم آرام خواهرمو صدا میزد رفتم تو ایوون گفتم چیه عباس؟

چشم گردوندم نبود یه دفه دیدم با اون قیافه ی قشنگ و خواستنیش از کنار درخت و پشت حوض پاشد و من میتونستم سر و شونه ها و دستاشو ببینم که یکی از جغجغه های بوقولو دستش گرفته و میگه عمه بیا ببین داره از پاش خون میاد بعدم اکیپ درمان تشکیل دادنو با الکل سفیدو دستکش و ... مشغول رسیدگی به ناخن مورچه ای دردناک جوجه ی کوچولو شدنheart

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۰۵:۴۳
شاداب امیدوار

یه دامن دیدم خیلی خوشگل بودheart

دلم میخواست عین مدادرنگی اقلا 6 رنگشو بخرم

ولی خودمو کنترل کردم

چون اونوقت باید 6 رنگم شال و روسری و بلوز و سارافون و پارچه بلوز و .....میخریدم

خودمو راحت کردم رفتم یه دونه دامن مشکی خریدم همونو دارم با کللللل بلوزام و کت هام میپوشم یه کیفی میده که نگوangel

 

فقط چون از ساپورت به غایت بیزارم زیرش شلوار تنگ و راحت میپوشمcool

خدایا ممنونم که به من نشون دادی میشه بلوزو با دامن پوشید

و ممنونم که به من آموختی پوشیدن بلوز همراه با ساپورت خیلی زشت و زننده و ضایع ست!

سپاس!

به بقیه هم بیاموز

آمیـــــــــــــــــــــــــن!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۰۴:۴۹
شاداب امیدوار

جلوی آینه ایستادم

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۰۱:۲۹
شاداب امیدوار

این دنیا موعود خودشو میخواد... روزها بیقرار و بیتاب اومدن موعودی هستن که حق حسینیا رو بگیره
آقایی که خودشم عزاداره
آقایی که همه چی با اومدنش بر میگرده سر جایی که باید باشه
دنیا پر از زیبایی میشه آدما دیگه گرگ نباشنو مثل خواهر و برادر با هم رفتار کنن
نه این خواهر برادرا ها...مثل امام حسین و حضرت زینب... فقط دیگه یزیدی نیست ... عاشورا تکرار نمیشه :) همه دلشون پاک و مهربون و بزرگ میشه
دنیا پیشرفت میکنه و پیشرفتا در خدمت انسان برای تکاملش  و رسیدنش به اوج بندگی و در نهایت گرفتن رضایت فرمانروا، قرار میگیره
مهربونیا راه پروازو پیدا میکنن و به قلب آدما برمیگردن

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۰۱:۰۱
شاداب امیدوار