مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

اجابت دعای من طلوع سایه سار یار
همان دمی که من شوم غروب زیر پای یار

۴۵ مطلب با موضوع «راحت نویسی» ثبت شده است

دلم گرفته

حوصله نوشتن ندارم

 

امروز رفتیم سر خاک خواهر مرحومم، بعد از خواهرم برای پسرخالم فاتحه دادیم. بعدش هم رفتیم سر خاک پدربزرگ  و مادربزرگ مادریم.

اونجا مشغول فاتحه خوندن بودیم، که یه دختر خانم نوجوون روبروی ما و نزدیک به جمعیت کمی کنار یک قبر رو به ما ایستاده بود، با اشاره دستم به جلوی سرم بهش گفتم موهاش پیداست و شالشو مرتب کنه. جالب بود با اینکه همیشه انتظار ندارم که همه گوش کنن ولی ایشون گوش کردن. فاتحه که دادیم، کنار قبر پدربزرگ و مادربزرگ یه بچه سادات هم دفن شده برای اونم فاتحه خوندیم می‌خواستیم بریم که من از مامان خواهش کردم بیاد با همدیگه بریم کنار مزاری که والدین و اقوام اون نوجوون ایستادن، برای عزیز اونا هم فاتحه بخونیم. مامانمم قبول کرد. وقتی رفتیم کنار اون قبر، یه پیرمردی داشت آویزهای زینتی میفروخت. چندنفر از خانوم‌های اون فامیل هم مشغول نگاه کردن بودن. من و مادرم هم فاتحه خوندیم می‌خواستیم بیایم که دیدم اون دختر نوجوون و یه دختر از خودش کوچیکتر اومدن جلو به آویزها نگاه کردن.از اونا خوششون اومده بود.داشتن به مادرشون اصرار میکردن که برای ما هم بگیر. و مادرشون هم قبول نمی‌کرد. بقیه خانمای مسن هم که تا حالا مشغول بازدید از همون آویزهای بودن بهشون میگفتن که لازم نیست. منم یکی برای اون دختر خریدم بهش هدیه دادم. مامانمم به اون دختر بچه یکی هدیه داد. آخرم گفت یکی هم برای خودمون بگیر. اون دخترا خیلی خوشحال شدن. یکی از همراهانشون پرسید چرا براشون خریدی؟ گفتم هدیه هست. چون این خانم اشاره کردم به همون دختر نوجوون، خیلی خانم محترمیه.من بهش تذکر دادم گفتم موهات پیداست پوشوندش. البته موهای شما هم بیرونه. بپوشانید لطفا.

بعد هم خداحافظی کردیم و برگشتیم.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۰۰ ، ۲۰:۱۶
شاداب امیدوار
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۸ مهر ۹۹ ، ۱۷:۳۴
شاداب امیدوار

از بس بین ما و خودت فاصله نگذاشتی، آخر هم دیوار از دیوار تو کوتاهتر پیدا نشد! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۹ ، ۰۰:۳۷
شاداب امیدوار
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۷ شهریور ۹۹ ، ۱۷:۴۰
شاداب امیدوار

یکی تو محترمی یکی پینوکیو!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۹ ، ۱۶:۳۳
شاداب امیدوار

الان کمترین چیزی که مهمه

نظر "دیگران"

"دیگران" !

عزیزم!

شاید تو اینطوری پاتو دراز میکنی وسط حریم من، خوشت بیاد

ولی من خوشم نمیاد

برو در کوچه خودتون بازی کن

آفففففرین

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۹ ، ۰۴:۱۵
شاداب امیدوار

با تیر، نشد، تیغ، نشد، چوب، نشد، سنگ!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۴۲
شاداب امیدوار

ای بزرگواری که من هر صفحه از وبمو باز میکنم پشت بندش تو هم با همون وین7 میری میبینی! میشه بپرسم شیفتت کی عوض میشه؟!

من که میدونم چطوری ولی اگه خواستی بیا به بقیه هم بگو چطوری میتونی اینکارو بکنی، البته اگه روت شد و جرئت کردی 😉

آخه خب میدونی که همه جنبه ی منو ندارن 😅از بچگی با رباتهای انسان نما بزرگ نشدن...

میبینم که همه نفری ریختین اینجا 😂دوستاتم آوردی ؟ 😂😂😂شخم بزنید...😅راحت باشید😉

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۳۱
شاداب امیدوار

اجاره باااااااالااااااا

رهن ۲ برابر!!!!!

کیفیت کاهش!

ینی ننه بزرگ خط فقرم نمیتونه تو این شرایط دووم بیاره

ولی ما ایرانی ها زنده ایم تا بار دیگر در ایجاد و تحمل گرانی سرسام آور! حماسه ای دیگر را رقم بزنیم! و برگ زرین دیگری از عمرمان را خراب کنیم!

دنیا دیگه مث ما نداره

نه نداره، نه میییییتونه بیااااااره

با چهچهه بخونید

 

حالا بلند بگو 

اللهم عجل لولیک الفرج...

دنیای بی امام، دنیای بی سامانیه...

میبینیم دیگه

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۹ ، ۲۱:۵۶
شاداب امیدوار

اوضاع شهرستان ما اصلا خوب نیس

جالبه اون وقتی که اینجا خبری نبود قرنطینه نکردن حالا که دیگه حتی اوضاع روستامونم افتضاح شده، میخوان قرنطینه کنن، انگار میگن: گرفتید؟!همه گرفتن؟!مطمئن؟! خب الهی شکر! قرنطینه شروع شد، ادامه داره تا جونتون دراد!

آماده اید؟

مردم هم تشکر میکنن میرن تو قرنطینه ی خودشون خوش و خرم در کنار هم میمیرن

به همین تمیزی...به همین شکیلی!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۵۳
شاداب امیدوار