مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

اجابت دعای من طلوع سایه سار یار
همان دمی که من شوم غروب زیر پای یار

۲۸ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

یه فروشگاه ساختم

توی ایتا

ملزومات آشپزخانه میفروشم، محصولات، خیاطان، و کلا همه چی ایرانیه

 

قیمت ها هم مناسب هستند

حالا مشکلم اینه که تعداد اعضا کمه

مونده بودم چیکار کنم که یاد شما افتادم

هر کدوم میتونید بیاید، هم خوشحالم میکنید، هم بهم کمک میکنید

خیلی ممنون میشم به دیگران هم معرفی کنید

اینم لینکش

https://eitaa.com/joinchat/1010106446C4542185191

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۹ ، ۰۱:۰۶
شاداب امیدوار

شما کبوتر بی بال و پر نمیخواهید؟

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۹ ، ۰۱:۱۹
شاداب امیدوار

سلام و عرض ادب خدمت خدای خوب خودم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۹ ، ۲۳:۲۵
شاداب امیدوار

وقتی فکرشو میکنم میبینم هنوز امتحان هام قوه ای بودن، هنوز به امتحان اصلیه نرسیدم، وقتی مقایسه میکنم دیگران چه امتحانای سختی میدن و من در قیاس با اونا انگار تو پر قو هستم، تازه به قدر و قیمت اونا پی میبرم...

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۹ ، ۰۱:۱۱
شاداب امیدوار

اگه کسی رو میشناسید که دنبال کار در منزل هست

بهم معرفی کنید

خیاطیه، برای خانوم ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۹ ، ۱۸:۱۷
شاداب امیدوار

دلم میخواد به سلامتی برگردم خونه

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۹ ، ۱۵:۳۵
شاداب امیدوار

آرزو دارم خونه ی با صفایی به پا کنم

که ظرف هاش نه از چینی و بلور و آرکوپال  و فلان و بیسار باشه، نه با بوفه که هی بچه ام بره طرفش دلم هری بریزه

دلم ظرفهای سفالی لالجین میخواد همون آبی پر رنگ ها

سفره نایلونی نندازم، پارچه ای باشه، مثلا ترمه یزد

نمیدونم دلم میخواد یه دونه سبد حصیری بذارم دم در ورودی و همیشه گوشی ها مثل دسته کلید فقط وقت بیرون رفتن از خونه برای خاطر آرامش دل اونی که چشم انتظاره یا محض خاطر اونی که بیرونه و دلش شور افتاده ، همراه برده بشه، همین ینی کاربردش نزدیک کردن آدمها به هم باشه، نه دور کردن، نه وسیله ای که جلوی چشمهامونو بگیره

یه عالمه پرده سنگین نندازم که نور خونه رو بگیره، و کلی بابتش پول بدم، جاش یه پرده ساااااده با گل های صورتی هم دلمو شاد میکنه یا نه اصلا، فقط سفید سفید، عوض اونهمه پارچه ی بیخود، پارچه لباس عروس میخرم، میدوزم برای دخترا دم بخت، به نوبتی امانتش میدم توی محله،عوضش پنجره چوبی باشه با شیشه های رنگی، وسط کوچه هم باز نشه با یه عالمه نرده مثل زندان، باز بشه رو به حیاط مرکزی، که بشه از اونجا حوض آبی و ماهی های بازیگوش و گلهای شمعدانی و یه درخت توت رو دید با یه باغچه پر از ریحان و عطرش...

یه تخت چوبی با دیواره های مشبک کاری کنار حیاط

توی خونه هم فرش هم اگر بود دستباف، از همشهریهام میخرم، بعدش مثلا، چند تایی گلیم خوش رنگ و طرح از هرسین

کابینت؟ نمیدونم نمیشه که نباشه ولی طرح های سنتی روشون میزنم، یه گنجه پر از پارچه های ندوخته محض پیشکشی

مبل اصلا نمیخوام، راحتی با رنگ های شاد، بخاطر اونایی که زانوشون درد میکنه

با پشتی هایی که میزارم کنار دیوار، با طرح های سنتی شاید خودم برای قسمت جلوییشون فرش بافتم مثلا یا شاید با یه پارچه ی ساده زرشکی روکش کردم، با متکاهای لول زرشکی و طلایی، نمیدونم شایدم سفید، شایدم سورمه ای، فرقی نمیکنه فقط ساده و دلنشین و سنتی باشه

مهمونام باید اتاق داشته باشن با یه حیاط کوچولو کنار اتاق که اونجا بشه راحت وضو بگیرن

و دری که اونا رو مستقل کنه که اگه برای کاری مجبور شدن دیروقت برگردن وقت زنگ زدن مردد و شرمنده نشن، کلید اون درو داشته باشن

حتما حال و پذیرایی بزرگ باشه بشه توش بچه ها بازی کنن یا بزرگترا نمازو به جماعت بخونن، همیشه مهر و رحل و قرآن مثل وسایل پذیرایی آماده باشه

غذاهای سالم بخوریم، روغن فقط حیوانی و زیتون

میوه فراوون،چیپس و پفک ممنوع پنیر پیتزا تو خونه ی من معنی نداره، ما کشک میخوریم، سرخ کردنی؟ چییی بشه، غذاهای سالم و لذیذ

نوشیدنی فقط دوغ و دمنوش، نوشابه ابدا!

بادمجون کبابی. ماهی کبابی جوجه کبابی، گوجه کبابی، روغن ممنوع، بیمارستان و بستری چند ماه چند ماه هم تعطیل

منصفانه ست

برای تفریح تصمیم بگیریم دور هم جمع بشیم یه کاری رو دسته جمعی انجام بدیم، که یه پولی دست و پا کنیم بدیم به یه گرفتار، حالا این وسطم بگیم و بخندیم

صندوق قرض الحسنه داشته باشیم، هر کی که پولش حلال بود، رسید خمس و زکات بیاره، میتونه پول بذاره وسط، اگه نه راهش نمیدیم

تنور باشه کنار حیاط گاه به گاه نون تنوری بخوریم

یه تاب به این طرف درخت توت، یه مشک به اون یکی طرفش  ببندیم

قرآن و حدیث برنامه ثابت باشه توی خونه مون

خواب بعد از ظهر بچه هام با قصه های قرآنی پدرشوهرم باشه

شوهرم همیشه برای مادرش آجیل مشکل گشا بذاره خونه، تا به نوه هاش بده

بچه هام احترام بزرگتر رو از خودم یاد بگیرن ینی که من بزرگ بشم، اخلاقی...

همه با بچه ها مثل پادشاه رفتار کنیم

زیر زمین خونه ی ما پر باشه از رب گوجه و رب انار و ترشیجات خونگی

شاید یه قفس هم قفس بزرگ کنار حیاط برای چند تا مرغ جوجه و یه دونه خروس گذاشتم

بازی های دسته جمعی هم فراموش نمیشه

دلم یه خونه ی با صفا میخواد

با یه کتابخونه ی پر و پیمان که زود به زود سالی دو سالی یه بار کل کتابهاش عوض بشن، وقتی همه ی عزیزان خوندنش

در و دیوار و خشت و گل و تیر و تخته که صفا نداره، رفتار و فکر و منش ماست که به زندگیامون صفا میده

راستی الان اوضاعمون چطوره؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۹ ، ۱۴:۵۲
شاداب امیدوار

خدا جان، من رسما بی تو، خاک بر سر هستم

عنایت کن، خودت تاج بندگی به سرم بذار

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۹ ، ۱۳:۱۵
شاداب امیدوار

فقط یادمون باشه، پرسید اصل بده!بگیم بنده ی خودت، امت محمد(ص)، شیعه ی علی(ع)

 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۹ ، ۱۰:۳۰
شاداب امیدوار

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۹ ، ۱۰:۰۷
شاداب امیدوار