مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

اجابت دعای من طلوع سایه سار یار
همان دمی که من شوم غروب زیر پای یار

آخیش چقدر خوبه راحت بودن و نوشتن

پنجشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۱:۰۱ ب.ظ

یکی از شیرین ترین فرامین استاد نویسندگی اینه که بااااااااااید روزی حداقل نیم ساعت کتاب بخونیم😅منم حرف گوش کن....

الان ۵۰ دقیقه مطالعه کردم، اما دیروز توی تمرین کلاسی متوجه شدم واژه هایی که استاد انتخاب میکنه قدرت ترسیم و انتقال احساس و وضعیت درش بیشتره، اصلا با واژه های ما قابل مقایسه نیست.

مربی قرآن هم فرمودن غروب زنگ بزن

امروز خیلی کاری نکردم. دیشب دیر خوابیدم و امروز هم زود بیدار شدم و حس ناراحتی برای کمبود خواب، از خود کمبود خواب بیشتر اذیتم میکنه 😁

همیشه صبح ها سخت بیدار میشم،مگه اینکه مسئولیتی رو قبول کرده باشم.

در غیر این صورت هیچکس از دستم در امان نیست، حتی خودم

مدتیه درد سمت چپ قفسه سینه ام خیلی زیاد شده، نمیدونم جو گرفته منو یا واقعیه، ولی قشنگ حس میکنم چند ماهیچه کوچولو و هلالی که به هم پیچیده شدن درون قفسه سینم درد میگیره، اما چیزی که باعث میشه فکر کنم قلبم نیست و شاید جو باشه اینه که عمقش زیاد نیست و البته خیلی هم به مرکز نزدیک نیست

هر چی که هست دعا میکنم همیشه سلامت باشم

نمیخوام بمیرم

ان شاءالله شهید بشم.

جدیدا یه کم بیشتر کظم غیظ میکنم شکر خدا، چون میگم شاااااااااید دعام مشروط مستجاب شده باشه، با بداخلاقی از خودم نگیرمش

اما اینطوری نیست که دلخور نشم فقط سعی میکنم با احتیاط دلخوریمو بروز بدم که ظاهرا بقیه هنوز متوجه این احتیاط نشدن برای همینم فکر میکنم تلاشم در این زمینه اصلا کافی نبوده.

دیشب هم همه رو بخشیدم و براشون دعا کردم.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۰/۰۲/۱۶
شاداب امیدوار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">