مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

اجابت دعای من طلوع سایه سار یار
همان دمی که من شوم غروب زیر پای یار

جدال همیشگی عقل و دل

پنجشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۱۴ ب.ظ

سلام بابا صاحب

خوبید؟

سلامتین انشاءالله؟

همه شیعه هاتون خوبن؟

بابا امروز وقتی میخواستم چای دم کنم یه دونه هل مونده بود، گذاشته بودم برای مهمون، آخه میدونی که این روزا علی سرش شلوغه نمیرسه بره خرید کلی، میخواستم هل بندازم تو فلاسک که علی بیشتر بهش بچسبه، یهو دلم گفت نه فاطمه بذارش برای مهمون، خدا روچه دیدی شاید بابا صاحب اومد هل باشه بندازی تو چایی، چایش خوش عطر بشه بعد هنوز لبخند شیرینی ازین خیال شیرینتر، صورتمو پر کرده و نکرده فوری عقل محکم زد تو ذوقم گفت کجای کاری دل بیچاره؟ با این کارایی که تو کردی و میکنی...رو چه حسابی انقدر امیدواری؟ مگه تو کی هستی؟ که بابا بیاد مهمون بشه

دلم هم مثل بچه ای که ببینه گمشده، ترسیده اشک تو چشاش جمع بشه...همونجوری لب برچید گفت خب من بد باشم بابام خوبه، من دلم روشنه یه روز براش چای میریزم و با عشق و محبت و احترام ازش پذیرایی میکنم

عقل هم یه کم ساکت شد...

حالا بابا دلم راس میگه؟ یا عقلم؟ 

من اومدم شما بین اینا وساطت کنید، آخه شده کار همیشگیشون

بابا منو دوس دارید😊مگه نه 😇

بابا یه دوست تازه پیدا کردم، اسمش هست آریانه، میدونم شمام دوسش دارید💞

برای من که دعا میکنید اول برای هممممممه دعا کنید آریانه هم بگید

منو اگه آخرم بگید ناراحت نمیشم آخه میدونم یادتون می مونه 😍

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۳/۲۹
شاداب امیدوار