مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

اجابت دعای من طلوع سایه سار یار
همان دمی که من شوم غروب زیر پای یار

ناشیانه هایم تقدیمِ تو باد:))))

دوشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۸، ۰۲:۴۰ ق.ظ

داشتم وب قبلیمو میدیدم اینو یادم اومد بهتر بود پاییز بذارمش ولی دیگه حالا خوشم اومد ازش 

خوش آمدی پاییز

خوش آمدی

و چه به موقع؛ همیشه سر وقت می آیی نه یک روز پس و نه پیش

خوش آمدی به کوچه های شهر من

منتظرت بودم

من منتظرت بودم

من و همه کسانی که تو را نشانه می دانند

وقتی می آیی رنگ می دهی به روزها

به برگ ها

وقتی پنجه در پنجه ی برگها غلاف می کنی

وقتی می آیی رنگ می دهی به روزها

رنگ زرد آتشی رنگ توست

همان رنگی که می گویند زیبا نیست

اما من دوست می دارم تو را و رنگت را

زرد هم رنگ خداست

زرد هم زیباست

اصلا همه رنگ های خدا زیباست

 

از هر کوچه که می گذری

از کنار هر درخت

دست هایت را که بالا می آوری

و مقابل پنجه های درختان که قرار می دهی

و آرام دست ات را روی دستشان می نهی تک تک

آتشی می اندازی به جانشان

این مهر تند آتشین را که به برگ ها می دهی از کجا آورده ای؟

چه در گوش برگ ها پچ پچ می کنی با مهر

که پس از گذرت

به زمین می افتند و رد پایت را غرق بوسه می کنند

 

پیغام تو چیست؟

از کیست؟

چه می گویی در گوششان

که پایین می آیند از بالا،

از کبر

که وقتی آهسته به زمین فرود می آیند

با گذزر هر رهگذاری

آوازی سر می دهند

آوازی که همه ذرات وجودشان

تا آخرین ذره

لحظه ای رها نمی کند این آواز را

 

آری این صدای آواز برگ هاست

چه آواز زیبایی!

کاش می دانستم در سرودشان چه می خوانند؟

براستی در آوازشان چه می خوانند؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۶/۰۴
شاداب امیدوار

نظرات  (۱)

بابا باریکلا شاعرم هستی

پاسخ:
ممنون
شعر نیست
ولی خداروشکر درد هم نیست:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">