مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

اجابت دعای من طلوع سایه سار یار
همان دمی که من شوم غروب زیر پای یار

پس کی من دوباره میشود همان منِ لطیف؟

يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۸، ۰۵:۱۵ ق.ظ

به خاطر میاورم که چقدر برادرم را دوست داشتم که بارها بدون اینکه صدای ماشینش را شنیده باشم دویده بودم جلوی در چون یکی درون من فریاد میزد برادرم پشت در ایستاده و وقتی در باز میکردم همسرش میپرسید ما که هنوز در نزدیم ؟چطور آمدی در باز کنی؟ و من میگفتم دلم گفت علی پشت در ایستاده...و همان دلی که انقدر آرام بود الان هزار پاره ست...پیر و چرک و خشن شده

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۴/۳۰
شاداب امیدوار

نظرات  (۲)

پیر و چرک نیس.فقط دیگه بچه نیس
پاسخ:
میشه اینوطوریم دیدش...ولی دیگه مهربون نیستم
دیگه کمتر چیزی خوشحالم میکنه
و کمتر پیش میاد بخندم
هعیییی مادررر، آدم بزرگتر که میشه دلش کوچیکتر میشه:( 
پاسخ:
آخ گفتی...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">