مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

اجابت دعای من طلوع سایه سار یار
همان دمی که من شوم غروب زیر پای یار

۱۰۷ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۹ ، ۱۲:۴۰
شاداب امیدوار

امیرعباس وقتی کوچیک بود به رنگ نارنجی میگفت پرتقالی😍😍😍😍آخه پرتقال خییییییلی دوس داره💙

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۸ مهر ۹۹ ، ۰۰:۲۱
شاداب امیدوار

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۹ ، ۲۲:۰۰
شاداب امیدوار

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۹ ، ۲۱:۲۹
شاداب امیدوار

هنوز ۴۵۰۰ کم دارن

دلیل اینکه از اعضای کانالشون کمک خواستن اینه که هیچ حمایت مالی ای از طرف هیچ سازمان دولتی ندارن، و دارن بیشتر فعالیت هاشون مثل همون کلاس ها رو هم رایگان ارائه میدن

کاش میتونستم از این موقعیت برای آخرتم استفاده کنم

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۹ ، ۰۹:۵۶
شاداب امیدوار

هم برای آمرین هم برای دوستان 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۷ مهر ۹۹ ، ۰۰:۲۹
شاداب امیدوار
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۹ ، ۲۱:۰۰
شاداب امیدوار

عمه: عزیزم میدونی فردا مادری میاد؟

کودک: واقعا؟؟؟ چه خوب

- فردا جمعه ست، عزیزم میدونی امام زمان هم یه روز جمعه ای میاد؟

+ امام زمان بیاد زلزله میشه؟

_ نه اون قیامت که زلزله میشه، امام زمان وقتی بیاد همه با هم مهربون میشن، همه جا گلستان میشه، علم پیشرفت میکنه، همه جا امن میشه

+ چه خوب، پس کاشکی فردا بیاد، منم هم امام زمان رو دعوت میکنم هم عمه فاطمه و مادری

عمه امام زمان بیاد، میشه با دوچرخه بریم تو جاده؟ 

_میخندد...آره

+ چه خوب، کاشکی سال دیگه بیاد که من دیگه دوچرخه جدیدمو خریده باشم با سورنا دوستم بریم دوچرخه سواری

 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۹ ، ۱۲:۳۵
شاداب امیدوار

همیشه اسم امام حسین که میاد، فوری بعدش اسم حضرت زینب هم میاد توی ذهن آدم، و سلامی که به سرعت خودشو میرسونه نوک زبون آدم

انگار شما زینبِ امام رضایید بانو

خانوم یادتون میاد مهر ماه هفت سال پیش همین روزا بود، شما منو به من برگردوندید، وقتی دیگه چیزی ازش نمونده بود، یه حافظه ای که صفحاتش پاره شد و میرفت که پاک بشه

و تسبیح مرحمتی شما که همه چیزو مثل یه معجزه، نه خانوم اشتباه میگم ببخشید، اون واقعا معجزه بود...همه چی برگشت سر جای خودش، نه فقط حافظه، اصلا همه چی، انگار که نه خوانی اومده نه خوانی رفته

شما حتی اشکی که خشک شده بود بهم برگردوندید

بغضی که سنگ شده بود...و باز نمیشد

چقدر با مهربونی دل زار منو بین اون همه زائر پناه دادید

اون لحظه ها رو با هیچی عوض نمیکنم، آرامش بی سابقه ای تجربه کردم...

دلم براتون تنگ شده خانوم

امروز شهادت عزیز دل من و شماست، داغ دل شما، داغ دل منه

خانوم شرمندم که در خدمتتون نیستم، چقدر این جمله وحشتناکه، اقلا کاش از اینجا به نوکری قبولم کنید خانوم

خانوم انشاءالله ظهور میشه آقا میان هم حق امام رضا رو میگیرن هم انتقام همه ی خون های به ناحق ریخته

خانوم به برادرتون سلام منو میرسونید؟

خانوم؟ بهشون می فرمایید: فاطمه کوچیک و کنیز و دلتنگ شماست؟

خواهش میکنم از ایشون یه اجازه ی دیدار برام می‌گیرید؟

خودتون چی؟ اجازه میدید دوباره بیام خدمتتون؟

خواهش میکنم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۹ ، ۰۹:۱۷
شاداب امیدوار

پدربزرگ مهربانی داشت، صبووووور، خوش اخلاق! امانتدار

بین اهالی مشهوره...

یه بار زن ها بهش سم دادن، این شد که پدربزرگش رفت پیش خدا!

موند خودش و داداشش و مامانش و خواهراش و باباش

یه روز برگشت خونه دید نه عین وحشیا! خودِ خود وحشیا ریختن دم خونه، در خونه رو یه جوری محکم کوبیدن زدن به پهلوی مادرشو شکستنش

مادر کشته شد! برادر به دنیا نیامده هم!

قبر مامانشو از دست همون وحشیا قایم کردن کسی ندونه کجاست اصلا...

باباش یه روز رفت مسجد نماز بخونه، زدن فرقشو با شمشیر شکافتن!

کشته شد!

وقت تشییع شد، گفتم یه برادر داشت، با همون برادرش پیکر پدر رو از اونجا ینی مدینه شبانه!!! روی دوششون تا شهری خیلی خیلی خیلی دور ینی نجف بردن دفن کردن

تنهایی دو نفری!

خدا خودش دونست کجا فرستادش دو تا پسر بهش داد

بعدش چی شد؟

این فیلمو ببینید 👇

دریافت

 

اینا در حالی بود که از بعد از خودش هم خبر داشت، میدونست برای برادرش، و بچه هاش، برای خواهرش و بچه هاش، برای پسر خودش، برای برادرای دیگرش چه اتفاقی میفته

از اون داغ دل دختر سه ساله و خرابه ی شام هم خبر داشت...

از امامان بعد از خودش، از سم ها... که اول به پدر بزرگ دادن بعد خودش بعد هم همه به جز برادرش و وای برای برادرش...

ایشون حتی از حال الان ما و امام عصر هم خبر داشتن

 

بنظرتون چرا پسر بزرگ امام علی و حضرت فاطمه که مسلمونا توی آغوش پیامبر دیدنش، دیدن کنار رسول خدا قد کشید و شد حضرت حسن، چرا اونقدر غریب و مظلوم کشته شد!

چرا امام حسین برای "احیای" سنت پیامبر امربمعروف و نهی ازمنکر، از سفر "حج" برگشت؟؟؟

و چرا الان ما نمیتونیم امام خودمون رو ببینیم؟ چرا؟؟؟

به خودمون بیایم...

بابا! ما امت رسول الله هستیم

ایشون پیامبر رافت و مهربانی بودن

حیا کنیم از این دلسنگی و بی تفاوتی...شاید ازین دلتنگی زودتر بیایم بیرون

بخاطر خدا! امربمعروف و نهی ازمنکر کنیم

بد نکنیم! مثل کوفیا نباشیم برای آخرین پسر فاطمه و علی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۹ ، ۲۳:۰۳
شاداب امیدوار