مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

اجابت دعای من طلوع سایه سار یار
همان دمی که من شوم غروب زیر پای یار

۲۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

سلام حضرت صاحب

بابا چندوقت هست که نظم فکر و زندگیم خیلی نیاز به دعای شما داره تا سامان بگیره

گره های کور کلاف سردرگم مشکل تازه، به دعای شما دونه دونه داره باز میشه

الحمدلله، از شما هم ممنونم، آقا دیروز ظهر عید غدیر همش یادتون بودم دلم خییییییییلی هواتونو کرده بود، مثل شب که تو اون تاریکی تو خیابونا یا بیمارستانا هی چشم چشم میکردم بلکه ببینمتون دعا کردم خدایی ناکرده شما رو پیاده نبینم و خودم سوار ماشین باشم، خیلی خجالت آور بود اگر اینطور میدیدمتون، کجا بودین شما؟ بالای سر کدوم مریض دعا میکردید؟ پشت در خونه ی کدوم فقیری توشه برده بودین؟ برای کدوم شیعه داشتید کربلا امضا میکردید؟ مهر شهادت کدوم خدا لایق دیده ای پای پروندش زدین؟ ممنون ، الحمدلله همه چی خوب به دستمون میرسه، خواهش میکنم برای همه از ما هم بهتر بخواهید

میدونی بابا امضای من اعتراف به عشق شماست

بابا ممنون...انشاءالله روزی داغ این دوری اجباری با خون رگهای خودم جبران بشه انشاءالله با همین نفس ها و خون توی رگهام بهتون لبیک بگم

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۹ ، ۱۸:۱۷
شاداب امیدوار

سلام خدا جان، من باید بخوابم، و مشتاق و محتاجم برای نماز صبح بیدار بشم

میشه خواهش کنم خودت بهم کمک کنی؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۹ ، ۰۲:۳۸
شاداب امیدوار

خداروشکر که شب شنیدم

تاریکی شب چقدر کمک بزرگی بود تا توی مسیر برگشت روی صندلی عقب ماشین داداشم، خواهرم که کنارمه متوجه بغضم برای خبر ناگوار بیماری خودش نشه

فرصت برای اینکه به خودم مسلط بشم پیدا شد

این خوب بود...

خوبه که امروز به هوای رسیدگی به کار گاوها، توی حیاط پشتی گاهی توی تنهاییم راحت بودم تا بتونم بغض و وحشت و نگرانی و یاس رو کنار بزنم و توکل به خودت و توسل به معصومین محبوبت و امید به رحمتت، رو جای همه اونا بیارم بذارم تو طاقچه ی دلم

 

حتما بقیه ماجرا هم خوب خواهد شد

خدایا من ازت انتظار کمک دارم، بهت امید دارم، خواهش میکنم تقاضامو اجابت کن

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۹ ، ۱۴:۲۰
شاداب امیدوار

سلام بابای مهربونم

میدونم که بازم برای سایه نشین خودت دعا میکنی

پیشاپیش ممنونم...

انشاءالله ظهورتون...دیدارتون... دست بوسیتون...حتما برامون دعا میکنید که اینبارم با همه ی نگرانی ها، ته ته دلم یه آرامشی هست که میگه نترس طوری نیست، خدا بزرگه دعای بابا ردخور نداره بابا هم که مهربوووووون منو یادش می مونه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۹ ، ۰۰:۱۰
شاداب امیدوار

دلم گرفته که عصبانی شدم...

کاش خودمو کنترل میکردم

فردا هم جمعه ست

بازم کارنامه اعمال و رفوزه شدن من

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۹ ، ۰۴:۴۸
شاداب امیدوار

باباصاحب ممنونم که چادر رنگی رو هم امضا کردید

احساس میکنم شما برام خریدینش

هم خوشگله، هم قیمتش عالی بود

خیلی چسبید

لطفا برای بقیه خوشگلترشو بخرید

ممنون

انشاءالله یه جوری بدوزمش که دیگه ایندفعه خیاط خان رو نفرستید که بهم بگه درستش کنم، یه جوری بدوزمش که با همون برای خدا قیام کنم، برای خدا بپوشمش، و اگر زمین میذارمش وقتی باشه که خدا میگه

راستی رنگشو دوس دارید؟ خوبه؟ خیلی خوشگله میذارم یه کمی کهنه بشه بعدا برای بیرونم میپوشمش، هم بقیه دختراتون دلشون نخواد هم چشم پسر شیعه ها رو نندازم دنبال خودم، با همون چادر قجری تیره که خوبه خوب میپوشونتم با همون میرم بیرون، خوبه؟ اجازه میدین؟

بابا اینجا دارن اذان میگن

شما الان کجایید؟ کاش منم پشت سر شما نماز میخوندم

راستی بابا من اصلا نماز جماعت بلد نیستم بهم یاد میدین؟ آره میدونم میشه از جاهای دیگه پیدا کنم یاد بگیرم ولی من دلم برای شما تنگ شده دارم همه چیزو بهانه و دستاویز میکنم که با شما حرف بزنم و شما هم منو نگاه کنید

بهم لبخند بزنید

امروزم رفتم نونوایی، نشد دنبالتون بگردم میترسم چشمم به نامحرم بیفته شما ناراحت بشید خدا هم منو نبخشه

من برم بابا

اذان گفتن

اون سوره هایی که گفتین بخونیم بعد از نماز ظهر و عصر چی بود؟

آهان

بعد از نماز ظهر سوره ی نبا و بعد از نماز عصر سوره ی نوح

امروز چهارشنبهست نماز هدیه به امام جوادم میشه خوند

امروزم برای همه که دعا کردین برای عزیزی منم دعا میکنید؟

ممنون

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۹ ، ۱۳:۳۴
شاداب امیدوار

فرمانروا جانم

ممنونم که همیشه راست میگی

دیشب اون فرمایش حضرت صادق علیه السلام رو زندگی کردم و دیدم که الناس...

دیدم که حکم کردی و حکم راندی

دیدم که حکومت افکار و قلوب در ید قدرت خودته

ممنونم که چراغ قوی های من به چراغ قوه ها چربید و تو علامت هایی که برات میفرستادم دیدی

ممنون که به فکر و قلب منم حکومت میکنی

این آرامش بخشه

 

خدای عزیزم از تو بینظیرتر دیگه نیست

مهربونترین و حواس جمع ترین و قدرتمندترین هستی

تو حقیقتا ورای تصوری

مشتاقم بهت برسم و حتی این اشتیاقم از بزرگواری خودت دارم

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۹ ، ۱۶:۴۹
شاداب امیدوار

خدا جانم کمکمون کن بیشتر بشناسیم و بیشتر شبیه بشیم به امامان معصوم

اونطوری که همه ما رو به ایشان بشناسند، فامیلیمون یادشون نیاد، ولی ازشون درباره ما بپرسن بگن این شیعه علی ابن ابی طالب، این شیعه ی حضرت صاحبه، اگر کسی کمکی میخواد بهش بگن برو پیش اون شیعه ای که فلان جا ساکنه...

الهی اینطوری بشیم

زن و مردای دیگه برامون خواهر و برادر بشن، از صمیم قلب

گذشت داشته باشیم و لیاقت محبت همدیگه رو هم پیدا کنی​م

​​​​​​بشیم انسان

همون که خدا اول آفرید و ما هنوز بهش گند نزده بودیم، همون که دنبال خدا میگشت، همون که از خودمون و بقیه قایمش کردیم

انقدر که زیر آوار غفلت زنده به گور شد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۹ ، ۱۶:۰۵
شاداب امیدوار

برای روزی تازه ممنون

حتما خودت امضا زدی نصیبم بشه

همینقدر میدونم همه ی اتفاقات خوب ربط مستقیم به دعای شما داره

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۹ ، ۱۴:۳۹
شاداب امیدوار

هر روز تن به آب میزنم، یکی به عشق دیدنت، یکی به امید اینکه فداییت شوم و هر روز منتظر برای اینکه شااااااااید امروز همان روزی باشد که پذیرفته میشوم

راستی بازار که آمدم ندیدمت، نشناختمت، کجای بازار در کنار کدام کوچه ایستاده بودی؟ نامحرم زیاد بود چشم نگرداندم

شما مرا دیدی بابا؟ روسیاهم... قلبم باید با تند شدن ضربانش حضور حضرتت را به من اعلام میکرد

نکرد...

دلی که صاحبش را نشناسد به چه دردی میخورد؟

دلم برایت تنگ شده بابا...

انشاءالله زودتر می آیی و خدا هم مرا برای قدوم مبارکت قربانی میکند....

دلم برایت تنگ است بابا...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۹ ، ۱۲:۰۷
شاداب امیدوار