مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

اجابت دعای من طلوع سایه سار یار
همان دمی که من شوم غروب زیر پای یار

۱۳۴ مطلب با موضوع «خاطرات شخصی» ثبت شده است

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۳ شهریور ۹۸ ، ۲۳:۰۴
شاداب امیدوار
۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۳۵
شاداب امیدوار

یه روز مهمون داشتیم

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۸ ، ۰۶:۵۲
شاداب امیدوار
۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۸ ، ۰۲:۵۳
شاداب امیدوار

میگم امام علی

عزیز

آقا

سرور

من نفهمیدم عیدیم چی بود؟

گفتم که شفاف!

من دیر میگیرم این مواردو

آقا هنوز نفهمیدم خب؟

فک نمیکنم عیدی ای در کار نبوده باشه

از شما بعیده

 

گفتم که شخصی! یه عیدیه شخصی میخوام خیلی خودخواهانه! چیزی جز شادیم از شادیه بقیه

یه اتفاق خوشحال کننده که برای من بیفته و مرکزیتش زندگیه خودم باشه

ای بابا گفتم که کوچیکم باشه قبوله

شما که قصد ندارید بگید صدام نمیرسیده؟

عیدیم چی بود؟

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۱۰
شاداب امیدوار

گاهی فک میکنم، اگه دور از جونم بلا به دور بلانسبت شما که میخونید، ازدواج کنم؛ تنها چیزی که عوض میشه محلِ گذرانِ اعصاب خوردیامهsad وگرنه قرار نیست این چرخه قطع بشه تا وقتی که خودم تمومش نکنم!cool

مسلما که اولش همه مقاومت میکنن

و من راه پر فراز و نشیبی پیش رو خواهم داشت

اما شدنیه

یا اقلا از یه زندگیه سطل ماستی خیلی بهتره! بی واکنش و بی مسئولیت!

اگه اجازه بدیم همیشه دیگران حق خودشون میدونن رو اعصابمون پیاده روی کن

 

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۸ ، ۱۸:۴۶
شاداب امیدوار

گاهی که با والدینم به اختلاف نظر میرسیم

فکر میکنم

زندگی

یک فرصت برای شاد زیستن نیست

بلکه تنها 

مرحله ای از مراحل بلند و طاقت فرسای آزمایشِ راه های مختلفِ از بین بردن فرزندان است

متاسفانه تا به حال به نتیجه ای نرسیده اند

شاید چون از به دنیا آوردن ما پشیمانند

و حالا راهی جز امحاء ما ندارند

و  مسلما راهی بهتر و غلط انداز تر از زندگی برای اینکار وجود ندارد:)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۸ ، ۱۸:۲۵
شاداب امیدوار

همه ی این اتفاقات مبارک، از همان وقت ها شروع شد

آرامش دوباره نجیب و سر براه و شکیبا؛

به درون خانه ی دلم بازآمد،

و من خیمه ی آرزوهایم را از نو برپا کردم

همه ی این اتفاقات مبارک

از همان وقتی شروع شد

که تو رفتی

و همه ی دغدغه های پوچ و واهی ام را هم با خودت بردی

اکنون من مانده

و خیمه ای که در دلم بنا کردم تا یک به یک آرزوهای گمشده ام را به دلم برگردانم

و یک عمر را خوش و خرم

عین همه ی قصه ها

در کنار رویاهای بلندم

سر کنیم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۸ ، ۱۸:۱۸
شاداب امیدوار

وااااااااااااااااااااااای چه خوب:)smileyheart

کلی کار دارمangel

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۸ ، ۱۵:۵۶
شاداب امیدوار
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۵ مرداد ۹۸ ، ۲۲:۵۰
شاداب امیدوار