نظر استادمو دوستاشو دارم میخونم
یادم میاد...
دارم میخندم
اگه استاد بنده خدا میدونست ته وبلاگنویسیه من ختم میشه به بوقول و جغجغه هاش نمیدونم برام متاسف نمیشد ینی؟!
شاید اگه... نمیدونم... نمیدونم اونچیزایی که من توی دادگاه دیدم استادم دیده یا نه.... شاید بدترشو مثلا... نمیدونم
یا نه یه دنیای شیک و مجلسی...بعیده ایشون خیلی باتجربه بودن همون موقع هم پخته بودن
پس چرا آخرش من رسیدم به اینجا؟!
چرا حقوقو که دوسش داشتم به خاطر مسمومیت فضایی رها کردم؟!
بنا بر قول و قرارهامون در پست یوهورا پنجشنبه داستانا رو میذارم رمزشم اونایی میگیرن که داستان مینویسن (این اقتدارو از آقای مدیر یاد گرفتم)
الان تا پنجشنبه شب وقت دارید اگه زنده بمونم اون روز میذارمشون داستان خودمم همینطور
بعدا گلایه نشنوم تا وقت هست شرکت کنید
اول رب
دوم خرید و بازار
سوم خیار شور
چهارم سبزی خورشتی
پنجم دوباره رب
ششم گردو
هفتم فرش شستن
هشتم لوبیا سبز و لابد دیگه نخودم تا اونموقع میرسه
نهم خونه تکونیه پاییزی
دهم خیاطی
یازدهم شاید یه تابلو روباندوزی
خداروشکر چه خوب:) کاری هست که انجام بدم خانواده ای هست که کنار هم انجامش میدیم خونه ای هست که توش اینا رو درست کنیم و روزی ای هست که بخوایم کاراشو بکنیم
خداروشکر که زنده ایم فرصت شکرگزاری داریم
خداروشکر که روزیمون دست فرمانرواست
کارای مربوط به نذرهای محرمم احتمالا میفته بین مورد چهارم و پنجم
امروز از صبح که بیدار شدم به خودم گفتم بــــــــاید بهش رسیدگی کنم
به بقیه هم گفتم : میبرمش دکتر! اگه خوب نشد دونه دونه غازا رو نذر خوب شدن بوقول میکنم هم خیر و هم ثواب هم صدای این اره های خوشگل کم میشه هم غاز میزنیم بر بدن هم بوقول شفا میگیره داداشمم گفت آفرین به خدا میگیم ما برای رضایت و خوشنودی تو این غازا رو میخوریم تو هم بوقولو خوب کن
بعد از کلی شوخی کردن با داداش بردمش دستکش پوشیدم و گذاشتمش توی کیسه(گونی) و یه کیسه ی تمیزم گذاشتم روی پام که سوار موتور(که حسین بهش میگه شتر) میشم احیانا کار همایونی ای چیزی انجام داد چادر منو درگیر نکنه با اینکه از نظر اجتماعی اینطور ظاهر شدن در ملا عام باید باعث خجالتم میشد ازونجایی که من به نفس عمل اهمیت میدم برام مهم نبود گفتم خب بوقول مریضه و مسئولیتشم گردن ماست باید بهش رسیدگی کنیم بوقول خودش80هزارتومنه داروهاشو مویزیتش شد75هزار:) دامپزشکه میگفت از ارزش ریالیش بیشتر براش هزینه کردین داداشمم گفت خب هم اینکه ما بازم پرنده داریم هم اینکه این6تا جوجه ی کوچیک داره همم زبون بسته ست نمیتونه حرف بزنه دردشو بگه که...
خلاصه داروهاشم گرفتیم فقط یه دونش تزریقیه یارو سرنگ نداده باید فردا دوباره برم بگیرم
دکتر میگفت این بخاطر رژیم خوراکیشه چون بیشتر بهش گندم میدین ویتامین آ بدنش کم شده اینه که پاش اینجوری شده
دکتره خیلی باحال بود قشنگ معاینش کرد
خوشحالم و امیدوارم خوب شه بوقولم:)
حساب کردم
تو وبلاگ پرشینم فقط 52 تا پست قدیمی دارم که تو این یکی دو تا وبلاگم نیست
ینی روزی 5تا از قدیمیا بذارم 4تا هم مربوط به اون روز خودم خیلی خوبه10روزه تمومه:)
انگار مشقه
اون عزیزانی که در نوشتن داستان همکاری میکنن، رمز پستی که داستانای همه منتشر میشه دریافت میکنن
گفته باشــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
دیدین میگن بیشتر از کوپنت حرف نزن
ایندفه که برم بیرون دیگه با دو تومن سر و تهشو هم نمیارم 20تا پست برای5سال میخرم
کارت خودم رمز دوم داره ولی مال بابا نه
پس باید اول به کارت خودم واریز کنم
آقای م.ت پرسیده بودین قبلا
اینم جوابش که تازه کشف کردم:
برای خرید 20پست هر روز به مدت یک سال2000تومن میشه قیمتش