افسرده های بهبود یافته شما چیکار کردین؟(از هر دری سخنی)
هنوز کلاه نخریدم
اصا حوصلم نمیشه برم بیرون
اصا انگار حوصلم نمیشه هیچ کاری کنم
یه عالمه داد توی گلوم دارم که نه میدونم باید سر کی بکشمش نه میدونم باید به چه مناسبت و بهونه ای بکشم
فقط میدونم هست!
فک میکنم قبلا قوی تر بودم تحملم بالاتر بود اصا نیازی نبود تحمل کنم همه چی برام عادی بود اما حالا انگار دیگه همه چیو باید تحمل کنم و این خیلی سخته
سوختگیه روی دستم داره بهتر میشه
بوقول دیروز یه عالمه ناله کرد و منم یه عالمه غصه خوردم حرصم گرفت کاش به جای اون همه کتابای حقوقیه قطور کم خاصیت دامپزشک شده بودم درسته دوس ندارم ولی اقلا به درد بوقول میخورد
دیشب رفتم وب یه عمو دکتری
یه عالمه حرف نوشته بود
که خیلیاش درست بود و منم با خیلیاش موافق بودم
یه خطش تکان دهنده بود
نوشته بود بچه دار میشه(فاعل و نهادش عامه خودشو نمیگه) که حاصل عمرش بشه، حاصل عمرت باید کارای مفیدی باشه که برای بقیه انجام میدی
برای این یه خط ازش تشکر کردم دقیقا الان درد منم اینه که نمیدونم به چه دردی میخورم؟
کلا دلم میخواد جای دردهام آرزو جایگزین کنم
من میتونم به چه دردی بخورم که خودمم خوشم بیاد؟
طراحی لباس
متین بانو میگفت بیشتر تلاش کن تا بهش برسی
به دلنواز خانومم گفتم من شبیه پسرام؟
گفت نه عمه! شما خیلی هم رفتارات دخترونه ست
برو پرواز کن روحیت عوض میشه