وقتی کسی رو میبینید که یکی از نعمتهایی که شما دارید، یا از دستش داده یا اصلا نداشته، طوری بنشینید بایستید یا لباس بپوشید که کمتر به چشم اون بنده خدا بیاد، بعضیا خیلی دلشون میگیره
وقتی کسی رو میبینید که یکی از نعمتهایی که شما دارید، یا از دستش داده یا اصلا نداشته، طوری بنشینید بایستید یا لباس بپوشید که کمتر به چشم اون بنده خدا بیاد، بعضیا خیلی دلشون میگیره
دوری و نزدیکی از آدما؟ آدما... کارهاشون تصمیماشون حرفاشون اثراتشون از خودشون مهمتره!
مرکز دایره فرمان خداست، نگاه جانم تو خودتو به اون مرکز نزدیک کن، باقیش مهم نیست، که به کیا نزدیک میشی یا از کیا دور!
خودتو سینه خیزم شده برسون به اون مرکز، نشد؟ به نزدیکش! هرچی نزدیکتر بهتر!
خدا گفت بگو، بگو، گفت خموش، خموش باش، گفت داد بزن شمشیر بکش بجنگ یا نه نوازش کن در آغوش بگیر یا لبخند بزن همه به فرمان او باش! بی هیچ واهمه، یا ملاحظه
امام علی هم وقتی درست رفتار میکرد همه ازش دور میشدن، از امام حسین هم...که آخر فقط ۷۲ نفر برایش ماند! پس در قید و بند دوری و نزدیکی نمان، تنها قیدت خدا باشد...
با قدردانی از محبت بینهایت یک دوست برای اینکه بیشتر فکر کنم
گاهی بیمار که میشیم نیاز جسمی نداریم که دست کسی رو تو دستمون داشته باشیم، اما حس آرامشی به هم تزریق میکنیم که اثر زیادی در همدل تر شدنمون داره، این محبت کردن و دیدن ها رو از خودمون دریغ نکنیم
کاشکی مسئولیت پذیری هم مثل کرونا مسری بود!
حتی اگه آدمو میکشت!
با مسئولیتی که کشته میشه، یا میمیره، بهتر از بی مسئولیتیه که زنده ست!😕
وقتی مریضی تو خونه داری که نمیتونه بیاد تو جمع غذا بخوره، خوبه که براش غذاشو ببری پیشش ولی بهترم میشه اگه غذای خودتم همونجا کنار مریض بخوری، اینطوری احساس تنهایی نمیکنه، کم کم عادی میشه و مریضی براش کم رنگ تر میشه
خداروشکر که با وجود جوانی، بهم میگن حاج خانوم، از عزیزم خطاب شدن، توسط نامحرم، خیلی خوشایندترِ
وقتی خانوم ابریشمی بچه بود، یه بار آرام خواهرم، ازش پرسید:
عزیزم وقتی بری کربلا زیارت چیکار میکنی؟!
خانوم ابریشمی هم که حدودا دو ساله بود گفت
میرم براشون آب میبرم...
واقعا کاش میشد...
البته شایدم کمک به یه مستمند برای خدا خیلی با ارزش باشه اونم یه ایستادن مقابل یه ظلمه دیگه
کل ارض کربلا...کل یوم عاشورا...
همین تن ندیم به خفت و ذلت خودخواهی خودش جهاد و نعمت بزرگیه
خانوم ابریشمی ما، ازونجایی که مراد ۹ ساله بود، و همیشه آرزومندان آمدنش اطرافش بودن، و در حال گفتگو باهاش بودن، همون یه سالگی خیلی خوب حرف میزد الحمدالله...
الهی که زندگیش پر از نگاه پر مهر خدا باشه، اونقدر زیاد که فکر و ذکرش هرگز لحظه ای از بابا صاحب دور نباشه
جهت اینکه خودمو مشغول کنم و از افکار پوچی که باعث نفاق و حسادت و نفرت، خودمو دور کنم، جدا و با پشتکار چسبیدم به گلدوزی
موثر هم هست الحمدالله
البته تا درمان قطعی فاصله دارم
و میدونم بعد از اونم باز امتحانی در پیش هست
اما خدا هم در پیشم هست
پس انشاءالله ختم بخیر میشه
امروزم پنجشنبه ست
خواهرا و داداشای شهید شده عزیزم، سلام علیکم جمیعا
سلاااااااااااام
میاین جواب سلاممو بدین، بگم من اینجا خواهرا و برادرایی دیگه هم دارم، هر دعای خیری که برای من میکنید، برای همه باشه، شامل حال منم میشه انشاءالله، فقط خواهش مختصم برای خودم همونیه که میدونید اگه نمیدونید شما که دستتون میرسه از امام حسین بپرسید ایشون کاملا در جریانن
و یه خواهشم دارم....هوای محمدعیسی رو هم داشته باشید
ممنون
بچه های بیانی اگه دوس دارید شما هم میتونید با این عزیزان صحبت کنید، فک کنید اینم چالشه