مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

اجابت دعای من طلوع سایه سار یار
همان دمی که من شوم غروب زیر پای یار

۸۶ مطلب با موضوع «ماجراهای من و خانواده» ثبت شده است

دیشب حالم بد بود

خودمم نمیفهمیدم چرا؟!!!

پاشدم لباس داداش سومی رو پوشیدم، آخه یه دست لباس اینجا داره، عطر تنش که پیچید توی دماغم اصا آروم شدم 😇

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۹ ، ۰۹:۴۹
شاداب امیدوار

یکی از کارای قشنگ عروس چهارمی، اینه که گاهی زنگ میزنه به گوشیه مامانم بعد میگه: مامان یه چیزی بگم؟ مامانم میگه : بگو فرشته ی من زنداداشم میگه چیز مامان، میدونی، خب، راستش، ببخشید چقدر صلوات خونده بودین که هنوز صدقه اش نکردین؟ مامانم هم میگه مثلا فلان قدر بعد زنداداشم میگه خب دیشب محمد ابراهیم دندونش درد میکرد منم از صلوات های شما خرج کردم گفتم دعای شما زودتر مستجاب میشه مامانمم میگه دعای خودت زودتر میگیره دلت پاکتره، ولی خوب کردی دخترم هر وقت خواستی هرقدر خواستی ازشون بردار من بازم براتون میخونم، و پس انداز میکنم.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۹ ، ۲۲:۱۳
شاداب امیدوار
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۲ فروردين ۹۹ ، ۱۶:۵۶
شاداب امیدوار

امروز تولد امیرعباس، پسر برادرم، عزیز دلمه 😇

فقط خدا میدونه امیر عباس چقدر به همه ی ما انرژی مثبت میده، دعا میکنم، هم عباسم هم بقیه ی بچه هام، خوشبخت بشن

آمین یا رب العالمین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۹ ، ۱۱:۴۳
شاداب امیدوار

سویشرت امیرعباس روی چوب رختیهangelheart

خدا منو ببخشه ذیروز خیلی دعواش کردم

ولی بنظرم لازم بود

یه بارم آرام خواهرمو صدا میزد رفتم تو ایوون گفتم چیه عباس؟

چشم گردوندم نبود یه دفه دیدم با اون قیافه ی قشنگ و خواستنیش از کنار درخت و پشت حوض پاشد و من میتونستم سر و شونه ها و دستاشو ببینم که یکی از جغجغه های بوقولو دستش گرفته و میگه عمه بیا ببین داره از پاش خون میاد بعدم اکیپ درمان تشکیل دادنو با الکل سفیدو دستکش و ... مشغول رسیدگی به ناخن مورچه ای دردناک جوجه ی کوچولو شدنheart

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۰۵:۴۳
شاداب امیدوار

یه کتابی هست

اسمش : از کوتهی توست که دیوار بلندست

کتاب خوب و قشنگیه

کلی داستانا و حکمت های کوتاه و پند آموز داره که از منابع زیادی گردآوری شده

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۸ ، ۰۴:۲۴
شاداب امیدوار

اون دوست محترم و مسئولیت پذیری که همش مراقب جوجه غازا بود

و خیلی برای همسرش سرود میخوند

و هی با سروداش سر ما رو میبرد

و مغز ما رو اره میکرد

همون بزرگ خاندان غازا رو میگم

باباشون ینی

اونو خوردیم

خواهرم داشت امادش میکرد پیکر بی جان وی (غاز مرحوم) توی سینی بود و در حال آماده شدن

داداشم گفت :

دو سه بار اومد برام

این عاقبتش بود!

و به من نگاه میکرد

:////

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۸ ، ۰۳:۲۱
شاداب امیدوار

سرماخوردگی

خستگی

گاهی دلزدگی و دل گرفتگی

کار داشتگی

خرید 

دور همی

کار

کار کار

تاول زدن دست حتی با وجود استفاده از دستکش

بهبودی یه پای بوقول

لنگ شدن مجدد اون یکی پای بوقول

تعیین نژاد دو تا از جوجه مغول ها(جوجه مرغهای بوقول)!!!! و شکر خدا وجود دو عدد جوجه ی روسی خنده دار:)))) در میان آنان!!!

 

درد بی درمان عصا قورت دادگی و بازگشت اسف بار ان به طور موقت!!!!

اعصاب خورد شدگی!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۸ ، ۰۱:۵۸
شاداب امیدوار

محمد ابراهیم سینه میزنه کوچولوئه بامزه ست...

برای حسین دیروز شکرانه گرفتم  بستنی گرفتم به همه و به بچه ها دادم

 

بقیه از عزاداری برگشتن من دیگه باید برم

ادامه دارد...

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۳۳
شاداب امیدوار

یه چیزی امروز خیلی بهم مزه داد اونم این بود که

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۵۶
شاداب امیدوار