مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

اجابت دعای من طلوع سایه سار یار
همان دمی که من شوم غروب زیر پای یار

۱۵۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

انگار یکی از غازا یارانه ی گندم فردای اون یکی رو خورده چون هر دقه دعواشون میشه باید برم پایین توی حیاط، عصای بابامو بردارم، ازین طرف حصارشون با عصا سعی کنم از هم جداشون کنم یه طوری که اون اره های محترمم آسیب نبیننfrown

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۸ ، ۰۳:۴۸
شاداب امیدوار

گاهی که به مشکل بر میخوریم از خدا شاکی میشیم که این چه وضعشه! تو کجایی و داری چیکار میکنی

انگار خدا رو مثل یه جاده صاف کن میبینیم که باید جلو جلو بره همه ی مشکلاتو از جلوی راه همایونیه ما برداره تا منت بذاریمو درانجام امور دینی خودمون نزول اجلال بفرماییم

بنظر خنده دار میاد که جای خودمونو خدا رو جابه جا میبینیم

اونی که داره لطف میکنه خداست

اونی که داره لطف میبینه ماییم

اونی که همیشه و در همه حال داره لطف میبینه خب همیشه هم باید ممنون باشه دیگه

ولی ما در همه حال شاکی هستیم

 

حالا یه مطلبی دیدم که برام جالب بود

دوس دارید ببینید؟(از صاحبش اجازه گرفتم راااحت برید وبشو شخم بزنید:)))) ولی رو اعصابش راه نرید )

اینجا را کلیک کنید

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۸ ، ۰۳:۱۴
شاداب امیدوار

تصمیم دارم دوباره قانون مجازاتو قانون مدنی رو بخونم

دلم تنگ شده

بحث مجازات ها...

حدود دیات قصاص تعزیرات بازدارنده ها

مدل جدید هفت درجه ای(اگه اشتباه نکنم) ماده ی19

 

حدود و دیات و قصاص با متون فقه مشترک بود یه جاهایی

 

مدنیم که کلا آبنباته بس که دوستداشتنیه

انقد دور بودم که فک کنم همه چی برام تازگی داره فقط 8 سال:))) همین

 

شاید یه سری از متون حقوقی مورد علاقه مو اینجا بنویسم و برای خودم تبیین کنم خیلی کیف میده یه بحثیو باز میکنی دل و روده ی بحثو میریزی بیرون:)))

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۸ ، ۰۲:۵۱
شاداب امیدوار

خدایا میشه دلِ منو شفا بدی؟

حسرتامو بگیری

من ادم خوبی بشم

اونجوری که خودت خوشت بیاد کیف کنی

 

میشه بهم آرزوهای تازه بدی؟

میشه کمک کنی من چیزی دلم بخواد؟

میشه بهم کمک کنی با فکر کردن به گذشته رو اعصاب خودم راه نرم؟

میشه چراغ آینده رو جوری برام روشن کنی که اصا چیز دیگه چشممو نگیره؟

 

میشه من دوست داشتن یاد بگیرم؟

باور کردن... اعتماد کردن... اینا دیگه برام غریبه شدن!

منو سیراب کن

الان فقط سرابه!

 

میشه منو به خودت برسونی؟

اونجا که فقط خودت باشی:)

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۸ ، ۰۲:۴۴
شاداب امیدوار

امشب در مورد موضوعی با یه بنده خدایی مشورت کردم

و تصمیم خودمو گرفتم

اولین وظیفه ی من محافظت از خودمه:)

 

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۸ ، ۰۲:۳۹
شاداب امیدوار

۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۸ ، ۲۳:۲۱
شاداب امیدوار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۸ ، ۲۳:۲۰
شاداب امیدوار

نگاه امروز رفت

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۸ ، ۲۳:۱۷
شاداب امیدوار

امام حسین!

صدای سینه زنا میاد...

صدای یه آقایی هم میاد شاید همون معلم تاریخ جغرافیه راهنماییمون باشه

من همیشه غریب بودم

اوایل تو کوچه محل... بعدها توی مدرسه ی روستامون

بعدتر توی شهری که توش بزرگ شدم

وقتی بیشتر گذشت دیدم اصا تو دنیا غریبم

حالا میبینم با خودمم غریبه ام....

گاهی به دل این غریبه سر میزنی؟

صدام نمیزنی؟

منم دلم میخواد بیام تو مراسمت خب

مهمون نمیخوای امام حسین؟

هر سال مهمون نمیخوای؟

بخوای نخوای صابخونمی

میپرسی چطور؟

خونه ی دلم مال شماست

منم توش مهمونم

 

صابخونه

بخوای نخوای..لابد میخوای

امام حسین منو میخوای؟

درد سرت بخوره تو سرم منو میبری کربلات؟

فدای خودتو بچه هات بشم

منو میبری کربلات دورت بگردم؟

 

باشه

صبر میکنم

ولی نمیدونم تا کی...

صابخونه

من همینجام یه گوشه واسادم بهم بگی چی کار کنم

کوچیکتم

یه پادرمیونی میکنی فرمانروا منو ببخشه؟

خیلی آقایی

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۸ ، ۲۳:۰۱
شاداب امیدوار

میگویم اقا؟

شما ابراهیمِ علی اصغرت بودی

یا اسماعیلِ حیدر؟!

 

نمیدانم در نهایت به بهشت خواهم رفت یا به جهنم

اما همه ی آرزوی من اینست هرجا که قرار بود  بروم اول شما را ببینم....

با ادبی بی مثال مقابلتان بنشینم

و لبخند و ارامش شما و عزیزانتان را ببینم

همین یک خاطره را که از من نگیرند

هر کجا بروم

بهشت همراه منست...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۸ ، ۲۲:۱۲
شاداب امیدوار