گفته بودم؟
یه بار خونه ی یکی از فامیلا دعوت بودیم من و دخترای دیگه در حال تردد بودیم و مشغول اماده کردن امورات سفره
وقتی سفره رو انداختن صدای داداش چهارمی رو شنیدم که گفت اینو درست کنید الان فاطمه میاد میگه اه این سره چرا کجه؟؟؟؟
شنیدم و تعجب کردم با خودم گفتم من کی به سفره گیر دادم؟
بعد یه سری وسیله با خودم بردم و رفتم پیش بقیه میخواستم بذارمشون روی سفره که دیدم کجه و اعصابم خورد شد گفتم اه این سفره چرا کجه؟؟؟ و درستش کردم:)))
داداشم خندید و به خانومش گفت دیدی گفتم؟ اونم خندش گرفته بود ولی من بیشتر
آخه خودمم نمیدونستم این اخلاقو دارم!
دقیقا از وقتی نمینویسم انقد بی ... بی ... بی اون چیزایی که من میخوام شدم:)))
مثل نظم
راحتی
آسودگیه خیال
افکار مثبت
و....
چه راه هایی رو برای تنبیه پیشنهاد میدین؟ منظورم برای بچه هاست
یه تنبیهایی که مثبت باشن و باعث رشد کودک بشن در عین حال حالت بازدارندگیم داشته باشن
چی به ذهنتون میرسه؟ هر کی هرچی میدونه بگه