زندگی با وجود سختیا، میتونه دلپذیرم بشه

امروز یه کار خیلی مهم که چند وقت بود درگیرش بودیم به سرانجام رسید

خداروشکر...

خیلی خسته ام ولی خب راضی ام چون زحماتمون نتیجه داده  به لطف خدا

نظر سنجی:)

اونایی که منو میشناسید(از روی نوشته هام)

میشه بهم بگید من تا حالا از نظر شما اخلاقای دخترونم بیشتره یا پسرونه؟

یا اصا معلوم نیست کدومش بیشتره؟

آخه خیلی نظرات متناقضی دریافت میکنم

میخوام ببینم خود واقعیم که تو وبلاگمه بیشتر چه شکلیه؟

 

ابراهیم:)

یکی از فامیلای زنداداش کوچیکه که خیلی هم خانوم مهربون و محترمیه به زنداداش گفته بود دلم میخواد به محمد ابراهیم همیشه بگم ابراهیم و من تنها کسی باشم که اینجوری صداش میزنه:)

زنداداش گفته بود اتفاقا عمه ی کوچیکشم(که من باشم) همینو میگه

 

برام قشنگ بود... که اندازه ی من خالص و زلال ابراهیم منو دوست داره...این حرفش نشونه ی بزرگیه دلشه:)

بو! (رمز عمومیا)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

امشب خیلی خوشحالم

 ولی خیلی هم استراحت لازم دارم

شایان ذکره اونا جوجه ی مرغ هستن

میخوام امتحان کنم

خب چون تو وبلاگ قلیم گفتم خیلی از شما در جریان نیستین

آقای محترم ، ممنون:) کاش بازم بهم یاد میدادی

دیروز یه اقای خیلی محترمی یه چیز تازه بهم یاد داد

من نمیدونستم ولی ایشون گفتن فاطمه یعنی جدا شده از آتش :)

مطمئنا که معنای اسم، تضمین نمیکنه عاقبت منم خوب باشه

من اگه درست زندگی کنم و بلد بشم به خدا چشم بگم(اینم ازون رمان عقیق یاد گرفتم میگفت خدا نمیخواد ما خوب باشیم میخواد ما چشم بگیم) در اونصورت عاقبت به خیر میشم

 

یه چیز دیگه هم بهم یاد دادن ایشون

اونم این بود که ما اجازه نداریم قوانین دیگرانو بشکنیم باور میکنید اینو اصا نگفتن؟ ولی بهم یاد دادن ما فقط میتونیم انتخاب کنیم که در ارتباط با کسی قرار بگیریم یا خیر اما نمیشه که بخوایم اونایی که باهاشون در ارتباطیم به میل و دلخواه خودمون تغییر بدیم:)

 

بازم ممنونم که اینا رو بهم یاد دادین کاش بازم اجازه میدادین ازتون یاد بگیرم

متاسفانه من باعث شدم شما دلگیر بشین و دیگه دلتون نخواد اینجا باشید

متاسفم

 

و ممنونم که اینا رو بهم یاد دادین

آرزو میکنم شاد باشید

گرسنگی

یه حالتی ام انگار روحم گرسنه ست و اصلا هم سیر نمیشه

چیکار باید بکنم؟

میخواد از همه چی یه گاز بزنه مثل تیری که منتظره از کمان رها بشه شده

منتها من میترسم زه کمانو رها کنم

نمیدونم بذارم به کدوم هدف بخوره؟ اینم خسته ست اصا صدای جیر جیر کمانو میشنوم دیگه کشش نداره میترسم بشکنه

کز کردم یه گوشه از دست این همه تردید

میفهمین چی میگم؟

کسی میتونه پیشنهاد مثبتی در این راستا بده دوستان؟

من آرومم من آرومم من آرومم 10 خط (عمومیا)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

این چه وضعیه؟؟؟؟؟؟ بیان جان شورشو درآوردیا حواست هس؟

نمیدونم چرا بیان همچین میکنه؟! هنوز انتشار یادداشت جدید برام ازاد نشده!

پیغامم گذاشتم ولی هنوز جواب ندادن! مجبور شم ازینجا هم میرم... میرم همون وب اولیم اااههههه همه شون گندشو در آوردن فک کنم پرشین و بلاگ اسکای و بیان یه همکاری بی سابقه رو با هم شروع کردن

تا وقتی اینطوریه منم رو همین پست هی ویرایش میدم

کتابفروشی دوش دالم

رفتم کتابفروشی سراغ ناطور دشت

نداشت تموم شده بود

گفت سری قبل15 بوده این سری گرونترم میشه

میخواستم بگم 15که خووووووووبه من 87 و 88 کتاب تخصصیامو میخریدم12 تومن اگه الان برسه به رنج20 هم ممکنه همچین خبطی کنم بخرمش:)))

اگه قرار باشه کاری رو بکنم که دلم میخواد بدون توجه به هیچییییییییی

میرم کتابفروشی باز میکنم

***************************

آنا این چرا همچین میکنه؟

آقای م.ت نیا آقا نیا اینجا 10 مطلب بیشتر در روز بخوای بزاری باید پول بدی

چه.....آره خودتون که منظورمو از این سه نقطه فهمیدین؟

ای بیان طماع! هرچی بیشتر از 10 تا پست بخوام بذارم همون میرم بلاگ اسکای و پرشین انقدم مث تو همه چیو حساب نمیکنن!!!

البته شایدم بد نباشه ها ممکنه کمک کنه منم مث بقیه معمولی زندگی کنم کمی با فاصله از نتم میشه نفس کشید نگاااااااا خیلیا الان از نت دورن ولی هنوز زنده ان:))))