مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

اجابت دعای من طلوع سایه سار یار
همان دمی که من شوم غروب زیر پای یار

آقای محترم ، ممنون:) کاش بازم بهم یاد میدادی

دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۲۳ ق.ظ

دیروز یه اقای خیلی محترمی یه چیز تازه بهم یاد داد

من نمیدونستم ولی ایشون گفتن فاطمه یعنی جدا شده از آتش :)

مطمئنا که معنای اسم، تضمین نمیکنه عاقبت منم خوب باشه

من اگه درست زندگی کنم و بلد بشم به خدا چشم بگم(اینم ازون رمان عقیق یاد گرفتم میگفت خدا نمیخواد ما خوب باشیم میخواد ما چشم بگیم) در اونصورت عاقبت به خیر میشم

 

یه چیز دیگه هم بهم یاد دادن ایشون

اونم این بود که ما اجازه نداریم قوانین دیگرانو بشکنیم باور میکنید اینو اصا نگفتن؟ ولی بهم یاد دادن ما فقط میتونیم انتخاب کنیم که در ارتباط با کسی قرار بگیریم یا خیر اما نمیشه که بخوایم اونایی که باهاشون در ارتباطیم به میل و دلخواه خودمون تغییر بدیم:)

 

بازم ممنونم که اینا رو بهم یاد دادین کاش بازم اجازه میدادین ازتون یاد بگیرم

متاسفانه من باعث شدم شما دلگیر بشین و دیگه دلتون نخواد اینجا باشید

متاسفمsadblush

 

و ممنونم که اینا رو بهم یاد دادینsmiley

آرزو میکنم شاد باشید

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۵/۱۴
شاداب امیدوار

نظرات  (۴)

فاطمه ینی بریده شده ...جدا شده ...!

توی تفسیر میگن که ینی بریده شده از آتش ...

اما در کل به معنی کسی یا چیزیه که وابسته نیست...فطم ریشه اش ه که به توی عرب به معنای شتریه که از شیر گرفته شده ...

اینو من طی سالها فاطمه بودن فهمیدم!

پاسخ:
منم از شیر گرفته شده رو میدونستم ولی اینی که شما و اون اقا گفتینو نمیدونستم
فاطمه...خداروشکر برای اسمامون
من خیلی دوسش دارم:)

فلسفه این جمله که "خدا نمیخواد ما خوب باشیم میخواد ما چشم بگیم" فلسفه تمام افراطی های مذهبی تمام ادیان در تمام طول تاریخه.اینکه "به عقل و احساس خودت رجوع نکن و اینکه اینجا نوشته رو با تفسیری که ما برات میگیم انجام بده" نتایج بسیار مزخرفی داشته و داره.جای تو بودم این کتاب عقیقو به هیچ کدوم از بچه های خواهر و برادرام نمیدادم بخونن :l

پاسخ:
باشه بیشتر بهش فک میکنم
ممنون:)

آقای محترم را ترکوندی عشقم که رفتند؟ :( 

پاسخ:
متاسفانه خیلی نیاز به تمرین دارم تا این اعتقادو در خودم نهادینه کنم که دیگران حق دارن اونطوری که دلشون میخواد و راحتن زندگی کنم و من فقط اجازه دارم در صورت امکان فقط پیشنهاد بدم همین
مطمئن نیستم ولی حسم میگه ایشون از دستم ناراحت شدن:( مایه ی شرمندگیم
ازشون عذرخواهی کردم ولی دیگه فایده نداشت:(

هیسسسسسسسسس

سین سکوت محض :)

پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">