قلبِ پاک
نگفته بودم بهتون؟
پرستوهایی که توی اصطبل حیاط پشتی لونه داشتن برگشتن 😍
از اول عید تا حالا
صداشون انقدر قشنگه که گاهی دست از کار میکشم و فقط اونا رو نگاه میکنم که دارن اون بالا میچرخن و آواز میخونن، صدای خوندنشون شبیه خندیدنه😍
بچه هم که بودم اونجا همیشه یه جفت پرستو بود....
قمری ها هم که توی سبد آویز از سقف، کنار لامپ، وسط اصطبل، جا خوش کردن...گاهی که تکون میخورن لامپم تکون میدن😁
میشه دامدار یا کارگر دامداری باشی و احساس خوشبختی بکنی 😊
منم یه روز دامدار موفقی میشم
برام لذتبخشه
خداروشکر دیگه میتونم بگم بیکار نیستم
از مزایای شغلم اینه که براش زحمت میکشم، پس پول بادآورده بدست نمیارم، درآمدش جز اینکه کم، سالیانه هم هست فعلا، اما حلال حلال، خداروشکر
شاید سال دیگه درآمد ماهیانه هم داشته باشم، شایدم فرمانروا بیشتر از حد تصور من بهم روزی داد، خوبیش اینه که دست خودشه،و دست خودشم باااااازه 😊
خب هنوز نتونستید حدس بزنید چیه، طبیعیه
آروم آروم براتون میگم
محیط کارمو خیلی دوس دارم، از اینکه وکیل میشدم و تو دادگاه سر میکردم از این شعبه به اون شعبه، خیلی راضیترم بخصوص با چیزایی که دیدم و نپسندیدم
همکارم باهام مهربونه خیلی هوامو داره
اونایی که تو محل کارمون هستن خیلی قشنگ و دوستداشتنی و بامزه هستن جالبن
این کار جذابی که من عاشقشم
رفتم تو آشپزخونه چای بریزم برای خودم پنجره باز بود نسیم خنکی هم میومد همون موقع صدای اذان مسجد اول شهر که به روستامونم نزدیکه بلند شد
خیلی خوبه
صدای اذان اون مسجدو خیلی دوس دارم
قبلنا آشپزخونه نبود اونجا اتاق بود من و آرام جامونو مینداختیم دم پنجره و صبحا با همون صدای اذان کلی از زندگیمون لذت میبردیم یادش بخیر... چه نسیم دلنشینی بود...چه صدای قشنگی... اذانش انگار از آسمون پخش میشد نمیدونم موذنش کی بود ولی خیلی قشنگ بود...
من برم به نماز عشق بورزم
سویشرت امیرعباس روی چوب رختیه
خدا منو ببخشه ذیروز خیلی دعواش کردم
ولی بنظرم لازم بود
یه بارم آرام خواهرمو صدا میزد رفتم تو ایوون گفتم چیه عباس؟
چشم گردوندم نبود یه دفه دیدم با اون قیافه ی قشنگ و خواستنیش از کنار درخت و پشت حوض پاشد و من میتونستم سر و شونه ها و دستاشو ببینم که یکی از جغجغه های بوقولو دستش گرفته و میگه عمه بیا ببین داره از پاش خون میاد بعدم اکیپ درمان تشکیل دادنو با الکل سفیدو دستکش و ... مشغول رسیدگی به ناخن مورچه ای دردناک جوجه ی کوچولو شدن
یه دامن دیدم خیلی خوشگل بود
دلم میخواست عین مدادرنگی اقلا 6 رنگشو بخرم
ولی خودمو کنترل کردم
چون اونوقت باید 6 رنگم شال و روسری و بلوز و سارافون و پارچه بلوز و .....میخریدم
خودمو راحت کردم رفتم یه دونه دامن مشکی خریدم همونو دارم با کللللل بلوزام و کت هام میپوشم یه کیفی میده که نگو
فقط چون از ساپورت به غایت بیزارم زیرش شلوار تنگ و راحت میپوشم
خدایا ممنونم که به من نشون دادی میشه بلوزو با دامن پوشید
و ممنونم که به من آموختی پوشیدن بلوز همراه با ساپورت خیلی زشت و زننده و ضایع ست!
سپاس!
به بقیه هم بیاموز
آمیـــــــــــــــــــــــــن!
این دنیا موعود خودشو میخواد... روزها بیقرار و بیتاب اومدن موعودی هستن که حق حسینیا رو بگیره
آقایی که خودشم عزاداره
آقایی که همه چی با اومدنش بر میگرده سر جایی که باید باشه
دنیا پر از زیبایی میشه آدما دیگه گرگ نباشنو مثل خواهر و برادر با هم رفتار کنن
نه این خواهر برادرا ها...مثل امام حسین و حضرت زینب... فقط دیگه یزیدی نیست ... عاشورا تکرار نمیشه :) همه دلشون پاک و مهربون و بزرگ میشه
دنیا پیشرفت میکنه و پیشرفتا در خدمت انسان برای تکاملش و رسیدنش به اوج بندگی و در نهایت گرفتن رضایت فرمانروا، قرار میگیره
مهربونیا راه پروازو پیدا میکنن و به قلب آدما برمیگردن