سلام بابا، اومدم خواهش کنم دعامون کنی
سلااااااااااااااام بابا...
خواهر جان بالاخره رضایت داد
و کارا داره روبراه میشه، نوبت هم بهمون دادن، کاش نوبت اینکه فدای شما بشم هم همینقدر آسون باشه
بابا...الحمدلله برای دارایی بعضی از شیعه هاتون
خوشبحال دست بخیرهاشون
کاش منم تو دم و دستگاه شما به یه دردی میخوردم...واقعا متاسفم که اون بچه با یه کیسه روی دوشش از کنار زباله ها گذشت و من براش کاری نکردم...من چه نسبتی با شما دارم وقتی انقدر بی خاصیتم برای درد شیعه های شما و برای دنیای آینده ی خودم...
بابا دلم برات تنگ شده
سلااااااااااااااام امام زمان
سلااااااااااااااام امام عزیییییییزم
عید مباهله مبارک
امروزم جاتون خیلی خالی بود...کاش میتونستم براتون هندونه خنک و شیرین بیارم...
فردا که برم بیرون اگر خدا روزیم کنه، حتما حتما دلم میخواد از طرف شما برای شیعه هاتون حالا هرچند نفر که خدا خواست هر چی که تونستم کار خوبی کمکی هر چی در توانم باشه اصلا...
ازم راضی هستی بابا؟
چطوری راضی باشی؟
برای زیارت شاه عبدالعظیم حسنی هم ممنونم، از دعای شما بوده حتما...
شب و روزتون بخیر بابا...
امام زمان سلام
آقا خیلی شرمنده هستم، انقدر درگیر این بودم که تو خونه ی روستایی بابام آرامش و آسایش برقرار باشه انقدری که به کاه و یونجه ی حیوونای حیاط پشتی فکر کردم به آخر و عاقبت خودم فکر نکردم...
به اینکه موظفم امربمعروف و نهی ازمنکر کنم، اینکه باید با شهامت از دین خدا پیروی کنم...
اینکه استقامت داشته باشم
دیروز که برای کارای درمان خواهرم مجبور شدم برم قیطریه و پشت بندش میرداماد و....هاج و واج داشتم بدن ها نپوشانده و در نتیجه خونهایی که به دل شما میشه میدیدم ومیدیدم سکوت منم تو این خفت و خواری جامعه بی اثر نیست...
میدیدم اگر بخوام و البته میخواستم هم که همه رو امربمعروف و نهی ازمنکر کنم اصلا نمیرسم به مقصد و باید ایستگاه بزنم...
میدیدم بدنهایی که فردای قیامت خوراک آتشند با وجود مهربانی ای که حتما درونشون هست...و با وجود کارای خوب زیادی که میکنند و سهمی از اون آتش که برای منم هست با وجود اینکه من اون کارو نمیکنم هرچند درون اونا از درون من به یقین پاکتر هست
خدا چطور ما رو ببخشه؟
وقتی دیگه غیرتی نیست؟ دینی نیست ادب و تواضعی نیست
پرستیدنی نیست
خدایا تو چقدر به ما رحم میکنی؟
تازه وقتی یاد گناهای خودم میفتم میفهمم چقدر بزرگوار و با گذشتی...
امام زمان جانم، دردت به جانم...تنها کاری که به فکرم رسید خریدن کمی شکلات بود به نیت هدیه به شما و نذر ظهور بلکه در مهمانی شما دلهاشون آروم بگیره و به خودشون بیان بلکه به هوای بارانی شدن دلهای اونا شما هم برای من و عاقبت بخیری من بخشیده شدنم دعا کنید که من از اونا گرفتارترم...
درد دوری شما رو علاوه کنید به شرمندگیم از کارنامه...که یکی از یکی سنگینتر هستند
آقا از بعضیا خیلی خواهش کردم برنداشتن، دست ردشون به سینه من بوده، شما ناراحت نشید، از دعای خیرتون محرومشون نکنید، خواهش میکنم
آقا جای شما...نمیدونم بگم خالیه؟ با چه رویی بگم بیا وقتی انقدر غافلم...دعا میکنم خدا منو برای یاری امر ظهور شما بیدار و زلال کنه...
دیشب خواب قشنگی دیدم، یه جاهاییش سخت و دلگیر بودها ولی اگر به وقوع برسه من خوشبخت میشم مثل صاحب ذوالفقار ، انشاءالله...ینی میشه بابا صاحب؟ینی میشه؟
اگر عمرم به دنیا بود یا اگر خوشبخت شدم...در هر صورت خواهش میکنم برای اون آقایی که از روی لطف از عمده دستمزدش گذشت، دعا کنید، اما بیشتر آرزومندم که خودتون یه جوری رضایت خدا رو بگیرید و کمک کنید زیر دین کسی نرم و کمک کنید پرداخت کنم...
برای روزی تازه ممنون
حتما خودت امضا زدی نصیبم بشه
همینقدر میدونم همه ی اتفاقات خوب ربط مستقیم به دعای شما داره
هر روز تن به آب میزنم، یکی به عشق دیدنت، یکی به امید اینکه فداییت شوم و هر روز منتظر برای اینکه شااااااااید امروز همان روزی باشد که پذیرفته میشوم
راستی بازار که آمدم ندیدمت، نشناختمت، کجای بازار در کنار کدام کوچه ایستاده بودی؟ نامحرم زیاد بود چشم نگرداندم
شما مرا دیدی بابا؟ روسیاهم... قلبم باید با تند شدن ضربانش حضور حضرتت را به من اعلام میکرد
نکرد...
دلی که صاحبش را نشناسد به چه دردی میخورد؟
دلم برایت تنگ شده بابا...
انشاءالله زودتر می آیی و خدا هم مرا برای قدوم مبارکت قربانی میکند....
دلم برایت تنگ است بابا...
چی بگم؟
وقتی خودتون می دونید چقدر دلم براتون تنگ شده و همزمان چقدر شرمنده ام، و چقدر دلم میخواد دیگه شرمنده نمونم
امام زمانم سلام
فقط اومدم بگم فداتون بشم الهی 💖
به امید خدا زودتر میاین
کی باشه بابا که وقتی میخوام آب بخورم اول برای شما بیارم...
کی باشه شبا براتون سجاده پهن کنم شما نماز شب بخونید و منم پشت سر شما قامت ببندم
کی باشه کنار سفره ای بشینم که شما بالای اون مجلس نشستین
کی باشه من ببینم شما روی اون مبل بالای اتاق نشستین، یا متکایی که شب میذارم وسطش گود شده و من خوشحال شم که شما مهمون آدمی مثل من شدین
آخه پس کی میاین؟
من چشم به راهتونما...
ممنون که دعامون میکنید
شما برکت تمام آفرینش هستید، کاش من هزاران هزار جان داشتم تا هر بار مشتاقتر فدای شما بشم، نمیدونم چطوری بگم فقط خدا کنه قبول بشم...
بابا جان دلم میخواد نذر ظهور پخش بکنم، دلم میخواد انقدر پول و توان و معرفت داشته باشم که تا زنده ام هر کی هر چی نداشت راحت بیاد از خونه من ببره بگه این شیعه ی حضرت صاحبه، دست رد به سینه ی محتاج نمیزنه دلم میخواد منو به شما بشناسن، منو نبینن، از من به شما برسن، که منم به شما رسیده باشم...
گریه هام از دلتنگیه، وگرنه من همیشه راضی و صبور و امیدوار می مونم به امید خدا...