مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

اجابت دعای من طلوع سایه سار یار
همان دمی که من شوم غروب زیر پای یار

۴۳ مطلب در خرداد ۱۴۰۴ ثبت شده است

ولی کاش وقتی دلمو می‌بردی 

خودمو جا نمی‌ذاشتی

اینجوری خیلی تلخ میگذره 

تنها شیرینی نفس کشیدن 

خیال دیدنته 

که پشت هر پلک زدن نقش می‌بنده 

اونم هر بار با دستپاچگی از تصور هیبت مردونه‌ت به هم می‌ریزه 

من بدون تو اینجا چیکار می‌کنم؟

 

شهریار درست میگه 

نه خدا توانمش خواند 

نه بشر توانمش گفت

متحیرم چه نامم

شه ملک لافتی را...

 

واقعا شمشیرتو توی میدون جنگ دادی به دشمن؟

اگه انقد دست و دلبازی 

که یقینا 

هستی 

من خودتو میخوام

اونم نه برای خودم 

فقط در حدی که بذاری فدات بشم 

همین 

میدونم زیاده 

ولی تو امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب هستی 

تصمیممو گرفتم

من ازت عیدی میخوام 

همینم میخوام 

اینکه کاری کنی تهش من فدات بشم 

 

رسما دارم شیدا میشم 

هر کی باهام حرف میزنه نصف حرفاشو نمیشنوم 

فقط به تو فکر می‌کنم 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۰۴ ، ۱۰:۱۷
شاداب امیدوار

دلی رو که عاشق خودت کردی 

چیکار کنم؟

حیرونم کرده

دلمو بردی، خودمو نه؟

چیکار کنم امیرالمؤمنینم؟

چیکار کنم منم ببری؟

شما که میدونی من دیگه اون آدم سابق نمیشم 

تا کی باید ازت دور باشم؟ اصلا آخرش میتونم بیام خدمتت؟ میتونم ببینمت؟

قبلا هم دوستت داشتم 

ولی از اون شب احیا توی آی‌سی‌یو همه چی عوض شد به جز مهربونی شما 

دیگه نمیتونم بهت فکر نکنم 

نمیتونم از شوق خیالت گریه نکنم 

باهام چیکار کردی؟

اگه باید اون همه رنج می‌کشیدم تا به این عشق و اشتیاق برسم 

کاش زودتر اتفاق افتاده بود آقا 

من عاشق همه چهارده معصوم بودم 

ولی با دلم یه کاری کردی که بیچاره‌ت شدم 

چیکار میکنی برای دلی که چاره‌ای جز خودت نداره؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۰۴ ، ۲۱:۲۹
شاداب امیدوار

حالا ۴۰ روز دیگه هم باید برای هدف بعدی وقت بذارم 

توکل به خدا... اگه خیر باشه خدا منو بهش می‌رسونه 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۰۴ ، ۰۸:۴۶
شاداب امیدوار

کاری که ۴۰روز براش زحمت کشیدم تموم شد

خییییییییییلی خوشحالم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۰۴ ، ۰۸:۴۴
شاداب امیدوار

بالاخره تموم شد

چادر رنگی عربیم رو دوختم

خیلی خوشگل شده 

دیگه مشکی هم میتونم بدوزم 

و خیلی خوشحالم 

 

به تقوا گفتم میتونه شرکت کنه 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۰۴ ، ۱۷:۱۳
شاداب امیدوار

بالاخره رفتم

بالای درخت گردو 

ترسیدم 

ولی رفتم

همه تنم داغ شد

زود نشستم روی یکی از شاخه‌ها

من 

همونی که معلوم نبود بتونم هنوز نفس بکشم 

گاهی باید خواست خدا رو به رخ ترسهات بکشی به رخ زندگی 

که بگی ببین همه میگفتن شاید نشه 

ولی چون اون الان اینجوری خواست 

شد 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۰۴ ، ۲۰:۳۳
شاداب امیدوار

آقای من 

امیرالمؤمنینم 

سلام

ممنونم که اییییییین همه هوامو دارید 

من لطف شما رو احساس می‌کنم 

و ازش لذت می‌برم 

حس نمی‌کنم تنهام

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت علی ابن ابی طالب 

خدا شما رو از ما نگیره آقای مهربانم

دعا میکنم خدا منو فداتون کنه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۰۴ ، ۱۹:۳۱
شاداب امیدوار
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۲ خرداد ۰۴ ، ۱۴:۱۹
شاداب امیدوار

 

ولی من دارم برای پسرعمه گریه می‌کنم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۰۴ ، ۱۳:۵۰
شاداب امیدوار

از روزی که ازش گذشتم 

هر روز خدا داره غافلگیرم میکنه 

همش حواسش بهم هست

کاش همه چیزمو فدای ملیک مقتدر کرده بودم و فدا کنم...کاش همه چیمو قبول کنه 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۰۴ ، ۱۸:۵۱
شاداب امیدوار