مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

اجابت دعای من طلوع سایه سار یار
همان دمی که من شوم غروب زیر پای یار

۳۸ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

شباهنگ:
📌هم‌اکنون، پخش زنده قرائت دعای جوشن کبیر و مراسم احیا توسط علیرضا پناهیان در سومین شب قدر

👈🏼 پخش جلسه از طریق:
📎 go.rubika.ir/panahian_ir
📎 instagram.com/Panahian.ir_live
📎 aparat.com/panahian_ir/live
👈🏼 صوتی
📎 aparat.com/panahian_Audio/live

@Panahian_ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۱:۴۰
شاداب امیدوار

اگه امشب  دو تا دعای مستجاب داشته باشم

اولیش اومدن خودته بابا صاحب

دومیش اینه که قربونت برم

با کل عشیره و خاندانم، اگر داشته باشم در آینده، اولادم، نسل اندر نسل قربون شما بشیم

هممممممه عالم فدای نگاه شما

امروزم هوامو داشتینا، معلوم بود

ممنون💖

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۳:۱۵
شاداب امیدوار

سرم خیلی درد میکنه

۲ آیه سوره جن حفظ شد

آورین به خودم💪

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۲:۱۵
شاداب امیدوار

دلم میخواد جیغ بزنم
چرا؟ چون ضایع شدم
چطوری؟
رفته بودم نون بگیرم، دوست بابامم نونوایی بود، از همون بیرون متوجه حضورش اونجا شدم، بنابراین وقتی وارد شدم خیلی با احترام باهاش سلام و احوالپرسی کردم.
پیرمرد مهربون نسبتا متمولی توی روستا محسوب میشه، البته ما پیش از تمول و تمکنش باهاش آشنا بودیم و روابطمون به همون شکل سابق صادقانه باقی مونده. آدم محترمیه، البته در جای خودش خیلی هم جدی و حتی گاهی بداخلاق هم میشه. البته مخاطب این آخری هیچوقت ما نبودیم.
خلاصه من احوال خانمش پرسیدم ایشون احوال پدر و برادرام، وقت خداحافظی گفت به حاجی بگو "حاج حسین" بهت سلام رسونده و نگاه معنادار و پدرانه ای بهم انداخت که تا خونه به مفهومش فکر میکردم، کشف کردم که من موقع سلام کردن به جای اینکه بگم سلام حاج حسین، گفتم سلام عمو حسین!!!
و ایشون هم این اندازه زیرکانه تذکر دادن 
انصافا توی خانواده ی اونا ادب به بزرگتر ، مهمترین شاخصه هست
الان فهمیدم احترام به کوچکتر هم همینطور
الان ازش ممنونم که صریح نگفته
ولی دو تا درس گرفتم
یکی اینکه بیشتر دقت کنم
یکی دیگه اینکه چه خوب میشه منم بلد بشم از صراحتم کم کنم اما حرفمم بزنم
سوتی بدی بود، خیلی خجالت کشیدم

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۸:۰۸
شاداب امیدوار

صبح ساعت ۷ به بعد خوابیدم

تاااااا ۱۲ ظهر

الان خیلی سرحالم

دارم خونه تمیز میکنم و قرآنم مرور میکنم

رمانامم خوندم

بعدازظهر هم کلاس

مشقامم ننوشتم😁

الان فققققط آیه ۴ و ۵ سوره جن باید حفظ کنم و یک دنیا مرور دارم البته دلچسبه

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۵:۰۴
شاداب امیدوار

هیچ جا وبلاگ خود آدم نمیشه

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۲:۱۰
شاداب امیدوار

باز هم موفق نشدم، قبول نکردن دیگه نرم، از اونطرف برای انتخابات یه گروه فعال داره میگه بیاین همکاری و.... بازم به اونم نمیرسم

راستش کامل بهشون اعتماد پیدا نکردم، ترجیح میدم باهاشون فاصله قانونی رعایت کنم

 

دیگه اینکه سوره مزمل تمام، سه آیه اول سوره جن هم تمام، فقط آیه آخر سوره مزمل دو خط آخرش روان نیستم

ضمنا ترتیلم هیچ خوب نیست، تمرین لازم دارم.

دیگه اینکه تصمیم گرفتم سوره هایی که حفظ کردم خیلی بیشتر تکرار کنم هم برای حفظ هم برکت زندگیم

 

میخوام بیشتر به خونه برسم 

همش ان شاءالله! 

تمرین نویسندگی هم ننوشتم

میخوام کلاس های حفظ و نوشتن ببرم یه حساب دیگه، که کمتر حواسم پرت بشه، انجمن و گروه  و کانال 

رمان و .... یه حساب دیگه

 

غروب رفتم از فاطمه خانم یه کفگیر چوبی خریدم، قبلی خراب شده بود

دلم میخواد دوباره تو خونه فعال بشم نه توی مجازی

دلم زندگی واقعی میخواد! یه کاسه ماست با سلیقه تزیین کنم بخورم بهتره ازینکه هزاااارتا دستور پخت غذاهای عجق وجق زیر و رو کنم

اونا که نگاه میکنم زندگی کردن نمیشه

میخوام زندگی کنم

به سبک خودم

با سلیقه و شرایط خودم

با خوشحال کردن خودم و بقیه 

صد البته با بندگی کردن

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۱:۵۴
شاداب امیدوار

بیانم سر خود شده

یادداشت قبلیمو پاک کرد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۰:۰۰
شاداب امیدوار

امروز افطاری، حلوا، مزه ی داغ دل میداد

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۹:۱۲
شاداب امیدوار

فکر اینکه حتی من با این همه سادگی بازم باعث میشم یکی دیگه به لباسهاش با ناراحتی نگاه کنه خیلی آزاردهنده ست

رفتم نونوایی ، این خانم اونجا بود

واقعا ناراحت شدم، همیشه فکر میکنیم بقیه چقدر بیشتر از ما دارن. کی وقت میکنیم این همه ناشکری رو با خودمون همه جا بکشیم؟ چرا برای تشکر از خدا مثل نانوای روستا، دست  به جیب نمیشیم؟ خدا ازشون قبول کنه، بربری امروز صلواتی بود

نیاوردم که بمونه برای بقیه

ولی از خودم برای لباسهایی که تلاش کردم ساده انتخاب کنم و موفق نبودم، خجالت کشیدم. درسته که ثروتمند نیستیم اما خیلی از ما گرفتارتر زیاده، باید حواسمون به اونا باشه نه اونایی که شیکتر از ما می پوشن

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۷:۳۹
شاداب امیدوار