گاهی از دست اعضای خانوادم ناراحت میشم
اگه خواهر برادرام باشن به جز خواهر بزرگم، خب باهاشون حرف میزنم
نتیجه هم میده
اگه مامانم باشه هم همینطور البته برای اینکه بتونم راه ارتباطی درستی با مامانم پیدا کنم کتاب گفتگو های حساس خوندم بعد از اون همیشه نتیجه میگیرم شکر خدا
اگه بابام باشه بزرگیشو به خودم و خودش یادآوری میکنم
اینم نتیجه میده
اگه زنداداش ها باشن اول غیر مستقیم، مجبور شم مستقیم، راه نداشته باشه سکوت میکنم
اما به برادرام نمیگم، بین خودمون یا حلش میکنم یا میبخشم
با نوه ها هم راحت با احترام حرف میزنم
با توجه به سنشون نتیجه میگیرم
امروزم دلخور شدم...
قبلا وقت ناراحتی پرخاشگری کلامی داشتم، مدتیه خدا لطف کرده و اخلاقم عوض شده، چون سکوت میکنم صلوات میدم قرآن میخونم چیزی مینویسم، میرم یه جای خلوت تا آروم بشم، حتی شده گاهی برای داشتن یه جای خلوت برم حموم با لباس فقط بشینم و فکر کنم
دور از جون شما که میشنوید از پرخاشگری بهتره
خداروشکر... چه هدیه ی خوبی
که وقتی تو مجلس جشن عقدش میخواست بشینه بهش گفتن نشین مادر شوهرت باید بهت زیر لفظی بده
دختر به این اداها راضی نبود اما از اصرار زیاد صبر کرد
به مادرشوهرش گفتن باید زیر لفظی بدی
اومد جلوی عروس جوان ایستاد گفت الان که پول پیشم نیست، ولی حالا این پسرم برای تو، خوبه ؟ بشین!
دختر بهت زده داشت احترام خودشو تو خانواده ی خودش مقایسه میکرد با احترام تو خانواده ی همسر!
اون عروس من بودم
امروز به عنوان یه جک تعریفش کردم
اتفاقا داداشم که ازین جزییات خبر نداشت خیلی خندید
دارم فک میکنم من چرا برای نادانی یه بنده خدا انقدر زندگیمو تلخ میکنم؟!
توی جرایم منافی عفت، بخصوص به عنف، دختر نابود میشه...
سر کوچه ی ما یه خانواده زندگی میکنن که دختر خیلی خانومی دارن
توی روستا متاسفانه هستن کسانی که...باعث شدن دختر پاک و معصوم بشه دختر پاک و معصوم و با غلظت بالا حالا دیگه مظلوم
داشته میرفته مدرسه، میدزدنش، تا چند ماه ازش خبری نبود، تا وقتی پیداش کردن...بیشتر شبا ما خواب میدیدیم یکی از همسایه ها کمک میخواد...ما اینجا غریبه ایم در حدی که نمیزارن بریم مسجد یا قبرستونشون، ولی واقعا ناراحت بودیم...خیلی زیاد...بعدش که پیدا شد مجبورش کردن با یه مرد مسن ازدواج کنه تا مدت ها خونه ی بابابزرگش بود حالا هم به جای خونه ی شوهر، خونه ی مادرشه، با دو تا بچه و شوهری که ماهی دو ماه یه بار میاد بهش سری میزنه و میره یه خانوم محترمی که حالاشم ۲۵ سالش نشده
حتما میتونید حدس بزنید تو روستایی با این اوصاف رفتارها و نگاه ها چطوریه؟
دختر بی گناهی که فقط داشت میرفت مدرسه...
این دست اتفاقات نشونه ی بیماری شدید جامعه ماست
الانم یادش افتادم بازم حرصم درومد
همه یه جوری باهاش رفتار میکنن انگار خودش خودشو دزدیده و به خودش...
اقلا ماها رفتارمونو با مظلوم زنده درست کنیم!
خدایا بنده ای بدبخت تر از من داری واقعا؟!
امام دارم
ولی انقدر گناه کردم
نمیبینمش
خیلی دلم از خودم پره....و در این حال دلم برای خودم و این خاک بر سر بودنم، این خاکستر نشینیم میسوزه
میدونم اونقدری که من خودمو دوس دارم تو بیشتر دوسم داری
میدونم
بیا و رحم کن
منو برای خودت پاک و خالص و زلال کن
مخصوص...ویژه
بیا منو بنده ی خودت کن
من میخوام بنده ی تو باشم
رحم کن
الهی
به دادم برس
بهت التماس میکنم
منو زلال کن
زلال...
که لایق نگاه مهربونت بشم
خواهش میکنم
جز تو هیشکی رو ندارما