یه عروسی بود....
پنجشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۰۷ ب.ظ
که وقتی تو مجلس جشن عقدش میخواست بشینه بهش گفتن نشین مادر شوهرت باید بهت زیر لفظی بده
دختر به این اداها راضی نبود اما از اصرار زیاد صبر کرد
به مادرشوهرش گفتن باید زیر لفظی بدی
اومد جلوی عروس جوان ایستاد گفت الان که پول پیشم نیست، ولی حالا این پسرم برای تو، خوبه ؟ بشین!
دختر بهت زده داشت احترام خودشو تو خانواده ی خودش مقایسه میکرد با احترام تو خانواده ی همسر!
اون عروس من بودم
امروز به عنوان یه جک تعریفش کردم
اتفاقا داداشم که ازین جزییات خبر نداشت خیلی خندید
دارم فک میکنم من چرا برای نادانی یه بنده خدا انقدر زندگیمو تلخ میکنم؟!
۹۹/۰۳/۰۸