مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

اجابت دعای من طلوع سایه سار یار
همان دمی که من شوم غروب زیر پای یار

یه عروسی بود....

پنجشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۰۷ ب.ظ

که وقتی تو مجلس جشن عقدش میخواست بشینه بهش گفتن نشین مادر شوهرت باید بهت زیر لفظی بده

دختر به این اداها راضی نبود اما از اصرار زیاد صبر کرد

به مادرشوهرش گفتن باید زیر لفظی بدی

اومد جلوی عروس جوان ایستاد گفت الان که پول پیشم نیست، ولی حالا این پسرم برای تو، خوبه ؟ بشین!

دختر بهت زده داشت احترام خودشو تو خانواده ی خودش مقایسه میکرد با احترام تو خانواده ی همسر!

اون عروس من بودم

امروز به عنوان یه جک تعریفش کردم

اتفاقا داداشم که ازین جزییات خبر نداشت خیلی خندید

دارم فک میکنم من چرا برای نادانی یه بنده خدا انقدر زندگیمو تلخ میکنم؟!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۳/۰۸
شاداب امیدوار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">