تغییرات تشکر برانگیز
گاهی از دست اعضای خانوادم ناراحت میشم
اگه خواهر برادرام باشن به جز خواهر بزرگم، خب باهاشون حرف میزنم
نتیجه هم میده
اگه مامانم باشه هم همینطور البته برای اینکه بتونم راه ارتباطی درستی با مامانم پیدا کنم کتاب گفتگو های حساس خوندم بعد از اون همیشه نتیجه میگیرم شکر خدا
اگه بابام باشه بزرگیشو به خودم و خودش یادآوری میکنم
اینم نتیجه میده
اگه زنداداش ها باشن اول غیر مستقیم، مجبور شم مستقیم، راه نداشته باشه سکوت میکنم
اما به برادرام نمیگم، بین خودمون یا حلش میکنم یا میبخشم
با نوه ها هم راحت با احترام حرف میزنم
با توجه به سنشون نتیجه میگیرم
امروزم دلخور شدم...
قبلا وقت ناراحتی پرخاشگری کلامی داشتم، مدتیه خدا لطف کرده و اخلاقم عوض شده، چون سکوت میکنم صلوات میدم قرآن میخونم چیزی مینویسم، میرم یه جای خلوت تا آروم بشم، حتی شده گاهی برای داشتن یه جای خلوت برم حموم با لباس فقط بشینم و فکر کنم
دور از جون شما که میشنوید از پرخاشگری بهتره
خداروشکر... چه هدیه ی خوبی