وقتی دبیرستانی بودم یکی از تحقیقایی که بهم دادن در مورد امر به معروف و نهی از منکر بود
خب همه ی مطالبی که خوندمو یادم نمیاد اما یه چیز مهم خاطرم مونده از اون تحقیق اونم اینه که برترین درجه ی امر به معروف و نهی از منکر عملی بودنشونه ینی تو عمل به دیگران بگیم نه به زبان ینی خودمون بهش عمل کنیم یکی از اهداف قیام عاشورا هم همین بود!
خب چون تو وبلاگ قلیم گفتم خیلی از شما در جریان نیستین
دیروز یه اقای خیلی محترمی یه چیز تازه بهم یاد داد
من نمیدونستم ولی ایشون گفتن فاطمه یعنی جدا شده از آتش :)
مطمئنا که معنای اسم، تضمین نمیکنه عاقبت منم خوب باشه
من اگه درست زندگی کنم و بلد بشم به خدا چشم بگم(اینم ازون رمان عقیق یاد گرفتم میگفت خدا نمیخواد ما خوب باشیم میخواد ما چشم بگیم) در اونصورت عاقبت به خیر میشم
یه چیز دیگه هم بهم یاد دادن ایشون
اونم این بود که ما اجازه نداریم قوانین دیگرانو بشکنیم باور میکنید اینو اصا نگفتن؟ ولی بهم یاد دادن ما فقط میتونیم انتخاب کنیم که در ارتباط با کسی قرار بگیریم یا خیر اما نمیشه که بخوایم اونایی که باهاشون در ارتباطیم به میل و دلخواه خودمون تغییر بدیم:)
بازم ممنونم که اینا رو بهم یاد دادین کاش بازم اجازه میدادین ازتون یاد بگیرم
متاسفانه من باعث شدم شما دلگیر بشین و دیگه دلتون نخواد اینجا باشید
متاسفم
و ممنونم که اینا رو بهم یاد دادین
آرزو میکنم شاد باشید
گوسفندا خیلی محترمن خیلی! فقط حیف گرونن شاید چون هم قانون ندارن هم دروغ نمیگن هم رشوه نمیدن هم نمیگیرن و خیلی "هم" های دیگر
یه حالتی ام انگار روحم گرسنه ست و اصلا هم سیر نمیشه
چیکار باید بکنم؟
میخواد از همه چی یه گاز بزنه مثل تیری که منتظره از کمان رها بشه شده
منتها من میترسم زه کمانو رها کنم
نمیدونم بذارم به کدوم هدف بخوره؟ اینم خسته ست اصا صدای جیر جیر کمانو میشنوم دیگه کشش نداره میترسم بشکنه
کز کردم یه گوشه از دست این همه تردید
میفهمین چی میگم؟
کسی میتونه پیشنهاد مثبتی در این راستا بده دوستان؟