چی میشه که برای زندگی یکی دیگه نسخه میپیچن؟ مگه کسی ازشون درخواست کرده؟
به عبارتی سر پیازن یا تهش؟ دقیقا کجاشن؟
چی میشه که برای زندگی یکی دیگه نسخه میپیچن؟ مگه کسی ازشون درخواست کرده؟
به عبارتی سر پیازن یا تهش؟ دقیقا کجاشن؟
راه دفاع از خودم پیدا کردم جلوی دشمن
باید به دوستان بیشتر نیکی کنم
دیشب خواهرم یادم داد
و من خیلی انگیزه گرفتم، چون هیچ راه دفاعی نداشتم قبلش
وقتی فیلم میبینم اصلا دلم نمیخواد یک ساعت از وقت نازنینم هدر بره
همیشه اول هی می زنمش جلو، ببینم کلیت قصه چیه؟ اگه خوب بود بشینم جزئیات هم ببینم
شدیدا دلگیرم
از دیدن اون زن به اینور، دوباره اینطوری شدم
دیگه دوستش ندارم، و دیگه می دونم باهام دشمنه!!!
خانه ای کو به دست اجانب شود آباد
ویران کنش آن خانه که بیت الحزن است....
سوره مرسلات مرور کردم
مزمل هم همینطور
سوره مدثر باید دوباره مرور کنم، و سوره جن هم سه آیه جدیده مونده
خدا کنه برسم بخونم، و حفظ کنم
گوش کردن هم خوبه، یه ذره حساس شدم به صدا، در حدی که گاهی صدای کشیدن دستم روی پوست صورت خودم اذیتم میکنه...
کم خوابیدم، صبح ۵، ۱۰ نشده هم بیدار شدم
دلم میخواد زندگیمو تغییر بدم
باید برنامهریزی دقیقتری داشته باشم و بیشتر تلاش کنم
نیاز به تفریحات تازه دارم، اما زیاد چیزی به ذهنم نمیرسه
شاید یک جلد کتاب سودوکو خوشحالم کنه، یا یه کمی خیاطی
تازگیا دو تا لباس برای خواهرم دوختم، گاهی سربه سرش میذارم میگم عههههه؟ این چه خوشگله!!! کی گرفتی؟ از کجا خریدی؟ آرامم میگه نخریدم که، آبجیم دوخته، میگم وااااااااااااای خوشبحالت! چه خواهر خوبی... بگو یکی هم برای من بدوزه
آرامم میگه حالا ببینم چی میشه، بچه خوبی باشی شاااااید بهش گفتم:)
خانما همیشه گرفتار ۲ تا سوال بزرگن
اولی رو همه می دونن، چی بپوشم؟!
دومی که الان مشکل منم هست، چی بپزم؟!
دوشنبه، سوره مرسلات کامل، سوره مزمل کامل، سوره مدثر تا ۲۰، و سوره جن تا ۸ باید تحویل بدم، بی غلط، هر روزم ۲ خط از سوره مدثر باید حفظ کنم که تکمیل شه.
اعصابم خورده، به دلایلی
یکی از شیرین ترین فرامین استاد نویسندگی اینه که بااااااااااید روزی حداقل نیم ساعت کتاب بخونیم😅منم حرف گوش کن....
الان ۵۰ دقیقه مطالعه کردم، اما دیروز توی تمرین کلاسی متوجه شدم واژه هایی که استاد انتخاب میکنه قدرت ترسیم و انتقال احساس و وضعیت درش بیشتره، اصلا با واژه های ما قابل مقایسه نیست.
مربی قرآن هم فرمودن غروب زنگ بزن
امروز خیلی کاری نکردم. دیشب دیر خوابیدم و امروز هم زود بیدار شدم و حس ناراحتی برای کمبود خواب، از خود کمبود خواب بیشتر اذیتم میکنه 😁
همیشه صبح ها سخت بیدار میشم،مگه اینکه مسئولیتی رو قبول کرده باشم.
در غیر این صورت هیچکس از دستم در امان نیست، حتی خودم
مدتیه درد سمت چپ قفسه سینه ام خیلی زیاد شده، نمیدونم جو گرفته منو یا واقعیه، ولی قشنگ حس میکنم چند ماهیچه کوچولو و هلالی که به هم پیچیده شدن درون قفسه سینم درد میگیره، اما چیزی که باعث میشه فکر کنم قلبم نیست و شاید جو باشه اینه که عمقش زیاد نیست و البته خیلی هم به مرکز نزدیک نیست
هر چی که هست دعا میکنم همیشه سلامت باشم
نمیخوام بمیرم
ان شاءالله شهید بشم.
جدیدا یه کم بیشتر کظم غیظ میکنم شکر خدا، چون میگم شاااااااااید دعام مشروط مستجاب شده باشه، با بداخلاقی از خودم نگیرمش
اما اینطوری نیست که دلخور نشم فقط سعی میکنم با احتیاط دلخوریمو بروز بدم که ظاهرا بقیه هنوز متوجه این احتیاط نشدن برای همینم فکر میکنم تلاشم در این زمینه اصلا کافی نبوده.
دیشب هم همه رو بخشیدم و براشون دعا کردم.