مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

اجابت دعای من طلوع سایه سار یار
همان دمی که من شوم غروب زیر پای یار

۸۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۹ ، ۱۸:۰۰
شاداب امیدوار

بیان جان دوس داری یه فکری برای آمارگیر وبلاگت بکنی؟

بخاطر خودت میگم

آخه داری روی پرشین و اسکای رو سفید می کنی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۹ ، ۱۶:۴۱
شاداب امیدوار

خداروشکر دیگه میتونم بگم بیکار نیستم

از مزایای شغلم اینه که براش زحمت میکشم، پس پول بادآورده بدست نمیارم، درآمدش جز اینکه کم، سالیانه هم هست فعلا، اما حلال حلال، خداروشکر

شاید سال دیگه درآمد ماهیانه هم داشته باشم، شایدم فرمانروا بیشتر از حد تصور من بهم روزی داد، خوبیش اینه که دست خودشه،و دست خودشم باااااازه 😊

خب هنوز نتونستید حدس بزنید چیه، طبیعیه

آروم آروم براتون میگم 

محیط کارمو خیلی دوس دارم، از اینکه وکیل میشدم و تو دادگاه سر میکردم از این شعبه به اون شعبه، خیلی راضیترم بخصوص با چیزایی که  دیدم و نپسندیدم 

همکارم باهام مهربونه خیلی هوامو داره

اونایی که تو محل کارمون هستن خیلی قشنگ و  دوستداشتنی و بامزه هستن جالبن

این کار جذابی که من عاشقشم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۹ ، ۱۶:۳۷
شاداب امیدوار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۰۷
شاداب امیدوار

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۰۴
شاداب امیدوار

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۹ ، ۰۲:۳۲
شاداب امیدوار

آره، حق با توئه فرمانروا جان، من نباید عصبانی میشدم، نباید داد میزدم، نباید حسودی میکردم، نباید گلایه میکردم از همش بدتر نباید در نبود مقصر گلایه میبردم به مامان که اصلا چاره ای نداشت

ببخشید، حالا قبل ازینکه دوباره برم هم آبروی خودمو پیش تو ببرم هم دل تو رو بشکنم از ناسپاسی و بی ادبی و ....پرخاشگری و....اومدم با خودت حرف بزنم

دلم شکسته که تبعیض میبینم، نگاه های تحقیرآمیز، لحن پر از کنایه، و چشم هایی که روی گذشت کردنام و دوست داشتن هام بسته هستند، رفتارهایی که میخوان بگن من بی ارزشم، و منو وادار کنن که اینو  قبول کنم، دلم شکسته که هرچی سکوت میکنم متوجه نمیشن که کارشون اشتباهه، و چون مهمون هستن نمیشه کاری کنم که تو  ناراحت بشی، اصولا هم  خوشم  نمیاد باهاشون دهن به دهن بذارم ولی دیگه از حد گذروندن، دلمم نمیاد ناراحتشون کنم.

اما این رفتاراشونم که یه طرفش منم نمیخوام، خب حالا میگی چیکار کنم؟

واااااقعا بیا کمکم کن

دیگه نمیکشم

رفتارش خیلی توهین آمیز و  زشته، مطمئنم خودشون تحمل متقابلشو ندارن، همینطور که دیدی چند بار یک دهم رفتارشونو پس دادم قاطی کردن 

چیکارش کنم که هم احترام حضور تو، هم خودم هم اونا رو حفظ کنم؟ و  در این حال من و اونا متوجه اشتباهاتمون بشیم؟ و  این مشکل کمتر پیش بیاد؟؟؟

 باشه من فکر میکنم جدا جدا اشتباه خودم و اونا رو  لیست میکنم و. برای هرکدوم جدا دنبال راه حل میگردم خوبه؟ اما سخت میتونم بهت قول بدم اعتراض نکنم، ولی حالا بخاطر تو با نرمش و مهربونی و غیر مستقیم سعی میکنم بهشون بگم ولی خب به کمک تو ام احتیاج داریم 

مرسی فرمانروای مهربونم

بازم ببخشید

ولم نکنی یه وقت

من بدون تو بیچاره میشماااااا

تو که  نمیخوای منو بیچاره ببینی

ممنون بابت خانواده ای که بهم دادی برای همه چی ممنون

میبوسمت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۰۰
شاداب امیدوار

راهی آخرش خوشحال میشه میدونم 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۲۶
شاداب امیدوار

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۹ ، ۰۷:۲۴
شاداب امیدوار

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

گفتند به شما بگویم

دلم گرفته

میدانید چرا

آمدم خواهش کنم برایم دعا کنید 

لایق دیدار شوم 

همین.

دستتان را میبوسم

ارادتمند شما: شیعه ی خسته ی پر روی دلشکسته ی روسیاه!!!! نیازمند کمک شما، فاطمه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۹ ، ۰۷:۱۸
شاداب امیدوار