اشتباه کردم، کمک کن جبران کنم
آره، حق با توئه فرمانروا جان، من نباید عصبانی میشدم، نباید داد میزدم، نباید حسودی میکردم، نباید گلایه میکردم از همش بدتر نباید در نبود مقصر گلایه میبردم به مامان که اصلا چاره ای نداشت
ببخشید، حالا قبل ازینکه دوباره برم هم آبروی خودمو پیش تو ببرم هم دل تو رو بشکنم از ناسپاسی و بی ادبی و ....پرخاشگری و....اومدم با خودت حرف بزنم
دلم شکسته که تبعیض میبینم، نگاه های تحقیرآمیز، لحن پر از کنایه، و چشم هایی که روی گذشت کردنام و دوست داشتن هام بسته هستند، رفتارهایی که میخوان بگن من بی ارزشم، و منو وادار کنن که اینو قبول کنم، دلم شکسته که هرچی سکوت میکنم متوجه نمیشن که کارشون اشتباهه، و چون مهمون هستن نمیشه کاری کنم که تو ناراحت بشی، اصولا هم خوشم نمیاد باهاشون دهن به دهن بذارم ولی دیگه از حد گذروندن، دلمم نمیاد ناراحتشون کنم.
اما این رفتاراشونم که یه طرفش منم نمیخوام، خب حالا میگی چیکار کنم؟
واااااقعا بیا کمکم کن
دیگه نمیکشم
رفتارش خیلی توهین آمیز و زشته، مطمئنم خودشون تحمل متقابلشو ندارن، همینطور که دیدی چند بار یک دهم رفتارشونو پس دادم قاطی کردن
چیکارش کنم که هم احترام حضور تو، هم خودم هم اونا رو حفظ کنم؟ و در این حال من و اونا متوجه اشتباهاتمون بشیم؟ و این مشکل کمتر پیش بیاد؟؟؟
باشه من فکر میکنم جدا جدا اشتباه خودم و اونا رو لیست میکنم و. برای هرکدوم جدا دنبال راه حل میگردم خوبه؟ اما سخت میتونم بهت قول بدم اعتراض نکنم، ولی حالا بخاطر تو با نرمش و مهربونی و غیر مستقیم سعی میکنم بهشون بگم ولی خب به کمک تو ام احتیاج داریم
مرسی فرمانروای مهربونم
بازم ببخشید
ولم نکنی یه وقت
من بدون تو بیچاره میشماااااا
تو که نمیخوای منو بیچاره ببینی
ممنون بابت خانواده ای که بهم دادی برای همه چی ممنون
میبوسمت