سکوت خدا هم حکمتی داره
احساس میکنم دیگه هیچی خوشحالم نمیکنه
به جز
ظهور
یا یه خبری، حرفی سخنی از حضرت صاحب
انقدر دلم گرفته که دارم دنیا رو تحمل میکنم. در حالی که دلم میخواد لذت ببرم. این وضعیت برای من که فکر میکنم دنیا خیلی زود تموم میشه از طرفی آسونه از طرفی سخت
دلم میخواد خدا رو خوشحال کنم، با یه کاری که وظیفهم نباشه. اینایی که انجام میدم تازه اگه قبول بشه وظیفهست دلم میخواد یه کاری کنم که خوشحال بشه بگه خوب شد آفریدمت کاری که باید رو انجام دادی
فعلا به این نتیجه رسیدم که باید صبر کنم. نمیشه از خدا انتظار داشت بخاطر ما با بقیه بد بشه، تازه اگرم بشه کار قشنگی نیست
رحمت مال خداست زشته دیگه واقعا بخوایم از اونم خسیسی کنیم بگیم نه فقط برای خودمون باشه
خیرخواه باشیم حتی برای اونی که دشمنی میکنه اونی که انگار میخواد تیکه پاره کنه روح و آبروی ما رو، شاید همین خیرخواهی رفع بلای خودمون شد
کسی که از کار و خواست و حکمت خدا خبر نداره
فقط یه چیزی هست اونم اینه که جدیدا فکر میکنم باید به سکوت خدا احترام گذاشت، باید صبر کنیم تا وقتی خدا خودش بخواد و شروع کنه به گفتن