مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

اجابت دعای من طلوع سایه سار یار
همان دمی که من شوم غروب زیر پای یار

بلند بگو الهی آآآآآمین

شنبه, ۱ خرداد ۱۴۰۰، ۰۶:۱۰ ق.ظ

یه تعداد روح بودیم، خودمون می دونستیم و همو میشناختیم، بقیه نه

خیلی کارا انجام میدادیم، یکیش امربمعروف و نهی ازمنکر بود، خسته نمیشدیم، حتی خرید هم میکردیم، مرتب کردن، همزمان بین خرید کردن میتونستیم یه خیابون بلند طی کنیم، خیلی جالب بود!!!

منم چادر داشتم

از فکر همدیگه رد میشدیم

ازش باخبر میشدیم

با هم انس می‌گرفتیم

اوووووووووه یه زندگی داشتیم کامل، زندگی پس از مرگ!

خیلی جذاب بود، همه چی تموم نمیشه، همه چی ادامه داره، قشنگه، تازه اونوقتم به خدا پناه میبردیم

عالی بود

یعنی منظور خدا چی بوده؟ میخواد ترسم بریزه، شاید نزدیکه، اصلا دوست ندارم بمیرم، خداکنه شهید بشم

الهی آمین

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۰/۰۳/۰۱
شاداب امیدوار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">