قسمت سوم
وقتی روز بعد رفتیم کلاس، با بی نظمی در زمانبندی مواجه شدیم، که خورد تو ذوقمون، بعد رفتیم نشستیم سر کلاس، از حروف الفبای عربی شروع کردن به تدریس که بازم کسل کننده بود جز لفظ صحیح چندتا از حروف که هر کاری کرده بودم تو این سال ها موفق نشده بودم یاد بگیرم،
بعدش هم تشویق تحسین هاشون شبیه کلاس مدارس ابتدایی خصوصا کلاس اول بود.
چند جلسه به همین منوال گذشت، تا اینکه مربی رسید به تدریس حروف گچ پژ که اونا ندارن این حروف و با تمسخر فرمودن عربن دیگه
خیلی ناراحت شدم بهم برخورد دلم شکست مگه معصومین ما هم عرب نبودن؟!
از اون گذشته مگه قرآن به زبان عربی نیست؟!
مگه همین قرآن نمیگه تفاخر و تمسخر رو کنار بذاریم؟! خب قرآن درست میگه
این حرکت دیگه مثل کوتاهی های قبلی مثل کند پیش بردن جلسات، نبود.خیلی بدتر بود، نمیتونستم تحمل کنم، تذکر دادن بهش هم بنظرم براش اثر نداشت، پس دیگه کلا کلاس نرفتم
پشیمون نیستم، حالا بعد از مدت ها تو بخش های ایران صدا، کلی آموزش تجوید و حفظ و... پیدا کردم اونم با اساتید مختلف!
عالیه 😇
نه وقتم تلف میشه نه حرف اضافه میشنوم نه کند پیش میرم
این بود گنج من