با عرض پوزش از پزشکان و پرستاران محترم
امروز یاد یه خاطره ی بیمارستان افتادم خیلی خنده دار و در عین حال تاسف برانگیز بود
یه بار هرچی از رزیدنت در مورد وضعیت مادرم سوال کردم جواب درستی نگرفتم
حرصم درومده بود فلوشیپ و اتندم که اصا رویت نمیشدن
رفتم قسمت شکایات خیلی عصبانی بودم خیلیااااا فک کنید چندمااااه بیمارستان باشی بعد با اونهمه استرس و فشار... این وسط بیخبرتم بذارن ... دیگه نور علی نور..
در زدم اجازه ی ورود دادن رفت داخل نشستم تا نشستم گفتم برگه لطفا
یه برگه دادن دستم گفتن خودکار؟ گفتم هست ممنون
آقاهه گفت چی شده دخترم چرا انقده عصبانی هستی گفتم چرا تو بیمارستان شما هیچی اطلاعی از وضعیت بیمار به خودش یا همراه نمیدن؟ پزشکاتون اتندا و فلو ها به سلامتی ایزوله دیداری و شنیداری ان؟
چشاش از فرط تعجب گشاد شده بود ولی خیلی آدم صبوری بود دندون رو جیگر گذاشت لبخندی زد گفت اره دخترم
گفتم چرا به سلامتی مرضی چیزی دارن؟ که واگیره؟ نباید ببینیمشون؟
گفت این چه حرفیه دخترم
خب روال کار بیمارستان چندسالی هست تغییر کرده درسته شما حق دارید بدونید وضعیت بیمارتونو ولی چندساله که پزشکا فقط به بیمار توضیح میدن
گفتم کو؟؟؟؟ به مادرمم چیزی نگفتن اصا
تازه این سیستم احضار پرستار چرا اینجوریه؟ پاره آجر بذارم بهتره که پرستارا اصا جواب نمیدن واقعا اگه سخته براتون مراقبت از بیمارای ما خب لااقل اجازه بدین خودمون اونجا باشیم چرا الان نیمساعته مادر من داره صدا میزنه جواب نمیدن تازه اتاقش دقیقا روبروی استیشن پرستاریم هس نه که فک کنید دور باشه ولی کلید زنگ پرسارو که گذاشتم زیر متکار مادرم اومدن برش داشتن پرسید از کجا میدونی گفتم خب به گوشیه مادرم تلفن زدم ببینم وضعیتش چطوره راضیه یا نه؟ که فهمیدم تو شرایط بدیه
تلفن زد و هماهنگ کرد تا بهم نامه بدن خودم کنار مادرم بمونم چون نمیتونست خودش بلند شه حتی آبم نمیتونست خودش بخوره!
خلاصه که تو عصبانیت خیلی بد حرف زدم متاسفم ولی بیشتر نتیجه داد ازین بیشتر متاسفم
دکتر جماعت...مزخرف