مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

اجابت دعای من طلوع سایه سار یار
همان دمی که من شوم غروب زیر پای یار

خلاصه شکرت:)

دوشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۵۲ ب.ظ

این عیدم همچون گذشته در حسرت حریمی که ندارم گذشتfrownbroken heart

فرمانروا یه لطفی بکنی جای دوری نمیره هاااااا

کوچیکتم اصا

ولی قبلنا عیدی میدادی

الان دیگه حرفم نمیزنی اصا باهام

اره خب حق داری

اول من ارتباطو قطع کردم 

وقتی صب خوابم برد و نمازم قضا شد...

ببخش دیگه...

معذرت معذرت معذرت

ولی میشه بهم عیدی بدی؟

مثل سالای پیش

یادته؟

وقتی هرکی داشت (عیدی رسید:) امیرعباس اومد آروم بوسم کرد خندید رفت:) )داشتم میگفتم

سر سجاده بودم

محرابِ خونه ی حاج داداش بود

صدای بقیه رو میشنیدم

وقتی هر کی داشت گوشیو ایمیل و وووو اینا رو چک میکرد

هیشکی به من پیام نداده بود 

هیشکی بهم تبریک نگفته بود

بعد من دلم گرفت

یکم گذشت محمد کوچیک بود

همین محمدی که حالا باید خم بشه من پیشونیشو ببوسم

گاهی هم سر بسرم میذاره

همین محمد بچه بود

یه کتابچه ی کوچیکی داشت

آورد سر سجادم

گفت عمه؟ 

گفتم :جانم عمه؟

گفت این کتابو دوس داری؟

مثل دسته چک

روش نوشته بود

چهل پیام از طرف امام حسین

چقد چسبید...

از محمد تشکر کردم

و خوشحال شدم

همه ی جاهای خالی توی ذهن و قلبم پر شد...

نگی نگفتما

دوباره عیدی میخوام

جان من جان عزیزت که هردومون میدونیم کیه

که عزیز هر دومونه

جانِ عزیزِ هر دومون

بیا و امشب یه نگاهِ مهربونی به دلم بنداز

باشه؟

عصبیم 

خستم

حریم ندارم....

حریم ندارم.............

بیا و به دادم برس

دارم منفجر میشم:(

بیا دیگه

تو که دور نیستی بگم کجا موندی؟

نمیای؟

میای؟

بیا دیگههههههههههههههههههههه

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۵/۲۱
شاداب امیدوار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">