مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

اجابت دعای من طلوع سایه سار یار
همان دمی که من شوم غروب زیر پای یار

نمک برای زخم دلم ضرر دارد

جمعه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۳۱ ب.ظ

تو چه میدانی غریبه از دردهایم؟

تو چه میدانی از گاه و بیگاه و ناگاه شکستنهایی که چشیدم

از تنهایی هایی که سر کردم و خواهم کرد

از بی چاره بودنهایم

از....

از همان هایی که هرگز حتی فکرش را هم نکردی...

و بغض پنهان پشت لبخند

نگاه های پر از خشمی که پشت پلکم زندانی اش میکنم

تا شادی تو درد نگیرد

و تو تااازه به این فکر میکنی که من چرا با سکوتم، قصد آزار تو را کردم

خنده دار است...

گریه های دل من خنده دار است!

برای آسودگیه که این همه خستگی هایم را لای خاطرات و پشت افکار و در هزااار توی ذهنم می پوشانم؟

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۵/۱۸
شاداب امیدوار

نظرات  (۱)

۱۸ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۵۸ ناشناسِ پُر حرف!

خیلی قشنگ بود

پاسخ:
درد است دیگر خوب میداند چطور خودش را مظلوم جلوه کند تا بشود تحملش کنی:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">