مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

اجابت دعای من طلوع سایه سار یار
همان دمی که من شوم غروب زیر پای یار

نگاهم گاهی خسته ست

پنجشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۰۹ ب.ظ

حالم بده

دلم گرفته اعصابم خورده

اول خواستم نگم که بقیه هم ناراحت نشن

ولی واقعا احتیاج دارم حرف بزنم....


حرفایی که مرورشون دوباره حالمو بدتر میکنه و دستامو بی حس


حرفایی که هی نگفتم نگفتم نگفتم که بقیه ناراحت نشن


خستم

دلم میخواد یکم فقط یه کم بیشتر از الان خدا نازمو بکشه بگه میدونم

دیدم درکت میکنم غصه نخوریا... من هستم

به من تکیه کن

اینا تموم میشه عزیز دلم

نگران هیچی نباش

من مواظبتم

بگه آفرین برای فلان کار و فلان کار و فلان وقت

بهم بگه اون کارتو دوس نداشتم ولی اون یکی کارتو تایید میکنم

بگه دستت درد نکنه و برومم نیاره که وظیفم بوده بروم نیاره که کار شاقی نکردم تحویلم بگیره

و بهم توجه کنه

اونطوری که آروم شم...

میشه؟ خداجان میشه؟

تو میدونی من چرا دلم گرفته از خودمم بهتر

خب بیا به دادم برس دیگه

من الان بهت احتیاج دارم....

به جز تو کسی رو ندارم

به جز تو هییییییچکسو ندارم

پس به دادم برس 

همین حالا...

دارم لحظه های سختی رو میگذرونم

بیا مثل اونروز که نذاشتی اون که نباید بیاد بشینه کنارم تو ماشین خط حواسشو پرت کردی رفت با دوستش احوال پرسی کنه تا برگشت دید دو تا خانوم اومدن جاش نشستن همون موقع که نذاشتی من پیاده شم و صدای فریاد دلمو شنیدی که اگه نامحرم نبود بلند فریاد میکشیدم و داشتم زجر میکشیدمو و آروم میگفتم خدایا به من صبر میدی؟

و وقتی صدامو شنیدی من ناخودآگاه و زیر لب گفتم شکر...

الانم نذار غصه بیاد تو دلم بشینه نذار نا امیدی بیاد تو دلم 

باشه؟


تحمل اینکه تو شهر خودم زیر سایه ی درختا توی خیابون اصلیه شهر دیگه قدم زدن نداره،سخته قبول کن... یه شوک هایی سخته...

پاساژ عدالتو ادته؟

شیرینی فروشیه آنیتا... امروز یه لحظه جلوش وایسادم خوب تماشاش کردم


برام شیرینی میخری خدا؟

اگه میشه ...

میشه منو ببری کربلا؟ بازم هستا آرزوهامو میگم... همه چیو از تو میخوام.. یه قولایی بهم دادی میدونم که یادته ولی دوباره یه نشونه میفرستی؟ دلم نشونه میخواد... البته نشونه بهونستا وگرنه من خودتو میخوام حالا تا وقتش صبر میکنم ولی دیگه یه نشونه که جای دوری نمیره میره؟

دلم برات تنگ شده فرمانروا

دلم برات تنگ شده

کجایی پس؟ نمیبینمتو هستی

کی میشه نگا کنی به دلم؟ بدجور تعمیر لازمه


میدونم که بنده از من بهتر زیاد داری به تعداد همه ی بنده هات منهای من

ولی من دیگه بهتر از تو و جز تو خدایی ندارم

رحم کن....

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۵/۱۰
شاداب امیدوار

نظرات  (۷)

عزززیززززم که اینقدر قشنگ با خدا حرف میزنیییی😍
خدا حالت خوب خوب کنه کیفتو کوکه کوک.
دیگه وقتی خدا هس ما بندهای حقیر چیکار میتونیم بکنیم؟ ولی بازم خواستی درد و دل کنی هستمممم پای ثابتت
پاسخ:
ممنون اومدم وبت گفتم حرف میزنم حالتو بد میکنم
دوباه برگشتم تو لونه ی خودم:)
نه بیا اشکالی نداره

پاسخ:
ممنون:)
مگه میشه اینقد فشنگ با خدا حرف بزنه آدم بعد حالش بد باشه
می دونم دیگه خوب شدید حتما...خوش به حالتون واقعا خیلی خوبید
پاسخ:
آره یه عزیزی زنگ زد باهام حرف زد حالم بهتر شد...
ممنون که به فکرم بودی
خیلی مهربونی
اینم میگذره و حالت بهتر میشه شک نکن.. 
پاسخ:
ممنون

یه لحظه بهت حسودیم شد آ :/ من رو خدامون غیرت دارم عزیزم یجور با هم حرف بزنین پس فردا من آه و ناله ی شکست عشقی طور نخورم!(چی گفتم؟!:|).

در هر حالت(خدا به من صبر بده با این بنده های خفن لاو ترکونش) ^_^ نگران نباش عزیزِ دل! خدا خیلی دوست داره و همیشه همراتِ، اون می دونه تو چقدر دوست داشتنی و لایق و ...(یه چی می خواستم بگم دلم خنک شه دیگه از این حرفا به خدامون نگی! :| آخه من یاد ندارم نآمرد! :( ... اییییش! ^_^ در هر حالت غصه نخور زود حل می شه!.

پاسخ:
:)
مرسی

جهت عذرخواهی اضافه میشود:
خفنی از خودتونه:)
هرکه در این بزم مقرب تر است/جام بلا بیشترش میدهند.
آمین برای همه آرزوهای قشنگت عزیزم
پاسخ:
ممنون:)
سیگار...
پاسخ:
سیگار چی؟ سیگارم گاهیی خسته ست؟:)))))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">