مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

اجابت دعای من طلوع سایه سار یار
همان دمی که من شوم غروب زیر پای یار

خاطرات دانشگاه

سه شنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۵۲ ق.ظ

یه استادی داشتیم

یه بار میخواست تلفظ صحیح کلمه ی بیع به معنیه فروش که در حقوق مدنی کاربرد بسیاااااار زیادی داره رو به ما یاد بده گفت بِیع درسته و ما هم داشتیم تمرین میکردیم بعضیا درست متوجه نشدن میگفتن بَیع دوباره از استاد بزرگوارمون پرسیدیم خودشون قاطی کردن گفتن بَیع 

آخر من پرسیدم استاد بالاخره فتحه؟ یا کسره؟

ایشونم فرمودن: "بِع بِع" چون دور از جونشون عین گوسفند داشتن بع بع میکردن کلاس از خنده منفجر شد

یه طوری شده بود که استاد از شدت خنده دستشو گذاشته بود رو صورتش خودشم دیگه داشت میخندید

ولی من نخندیدم:)))) چون گفتم الان دق و دلیه خنده ی بقیه که هیچ دق و دلیه خنده ی خودشم سر من در میاره

آخه خیلی با هم لج بودیم

یادش بخیر....

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۵/۰۸
شاداب امیدوار

نظرات  (۸)

خخخخ
من هم یه همچین خاطره ای دارم 

پاسخ:
بنویسینش خب
:) 
یاد استادم که ازش بدم میاد افتادم :/ 
پاسخ:
:)
^_^ یادش بخیر...! .
پاسخ:
اوهوم...:)
من تقریبا ۶۰تا دارم ...تا اتمام‌شرایط سخت ...ترم ۴ ام تموم‌شده رفتم‌۵!
دیگه اینکه...
..همین
پاسخ:
خب کلا سه ترم  و یه تابستونه خیلی هم سبک تموم میشه تازه 7ترمه هم تموم میکنی
تابستون تخصصی ارائه نمیکنن...دانشگاهم قبول نمیکنه ۷ ترمه تموم شه
پاسخ:
اختیاریا رو هم نمیدن؟ چندتا از اختیاریا رو باید بردارید عمومیاتون تموم شده لابد؟
واااااااااااااا؟ مگه میشه؟ چرا همچین میکنن؟ ینی چی؟ از خداشونم باشه دانشجوهاشون زبر و زرنگ باشن
چقد عجییییب؟؟؟؟؟!!!!!!
وای منم یه استاد لج داشتم  که اصا اعصابه آدموخورد میکرد هر موقع باهاش کلاس داشتم غم دنیا میوفتاد به جونم ...آخرشم دو ماه بعده امتحان ترمم  تصادف کرد مرد ... خدا بیامرزدش ولی خاطره ی خوب از خودش به جا نذاشت .
پاسخ:
در مورد من بر عکس بود اون استاده بیشتر اعصابش خورد میشد:)))))
خدارحمتش کنه
تازه من میخواستم ۶ ترمه تموم کنم...
داشت مدیر گروه دیوونه میشد ...!
دست رو دلم نذار ...که خون ه!خوووون!
حتی اختیاری هم ارائه نمیشه ...حتی!!!
پاسخ:
ایشششششششش
بی خاصیتا
وای خدا بهت صبر بده...
ما هم یک استاد داشتیم اومد سر کلاس بمون گفت بچه ها رمان را درست تلفظ کنید و روی میم تشدید نزارید زمان تلفظ خیلی زشته :// من خدا وکیل هیچوقت به تلفظام دقت نمیکردم،. ولی از بس استادمون حساس بود و منم بعد کلاس اتفاقا در مورد یک چیزی با همین قضیه کارش داشتم کلی تمرین کردم میذم پیشش خرابکاری نکنم.
دقیقا بعد کلاس ایستادم جلوش و با تاکید و تشدید بسیار روی میم گفتم استاد رمممان!!! اصا ادامه جمله یادم رفت، وقتی یک ثانیه بعد فهمیدم چه خبطی کردم!! تا اونزمان هیچکسی خنده استاد را ندیده بود، ولی وقتی خطای من و چشای گرد بعد خطام را دید چنان میخندید که دوستام تا ساعتها بعد میگفتن چی بهش گفتی که خندید؟ :))
پاسخ:
خیلی باحال بود چقدر بامزه ....:)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">