مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

بیایید روح و راه دلمان را آذین ببندیم، جشن ظهور در پیش است

مهمانسرای حضرت صاحب

اجابت دعای من طلوع سایه سار یار
همان دمی که من شوم غروب زیر پای یار

درس های زندگی...

سه شنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۰۰ ب.ظ

دیشب نذاشتم مامان بخوابه و کلی با هم حرف زدیم انقد کیف داد که نگو

مامان از قدیما گفت...از زندگیه مادربزرگ خدابیامرزش و از زنداییش که مراقبش بوده از اخلاقای مادر خدابیامرزش انقد دلنشین و دوست داشتنی بودن...از پدر خدابیامرزشم گفت

مامان و بابام دختردایی و پسرعمه هستن

یه بار که دایی محمدرضا برای نصب کردن آبگرمکن اومده بود خونمون وقتی کارش تموم شد از پله ها که داشت میومد بالا منم پشت سرش بودم و بهش گفتم دایی دستت درد نکنه خیلی زحمت افتادی کلا ما خیلی زحمتت میدیم...

فک میکردم داییم حالا میگه خب مامانت خواهرمه و خیلی دوسش دارم

ولی دایی اینو نگفت

دایی گفت پسرعمه(ینی بابام) خیلی به گردنمون حق داره من هرکاریم کنم لطف باباتو نمیتونم جبران کنم گفتم بابام؟؟؟؟

گفت آره ، وقتی ما توی سرمای شدید بدون هیزم مونده بودیم بابات برامون هیزم آورد شهر وقتی که برف تا زانو بود و وسیله ای نبود خودش پیاده بود و هیزما رو رو کول یه حیوون سوار کرده بود اونموقع بابات به ما کمک کرد

و منمبهوت از انسانیت هردوشون چون من اونموقع 29 سالم بود و توی اون 29 سال نشنیده بودم بابام حتی یه بارم بگه به خانواده ی داییش همچین کمکی کرده....

از هردوشون درس بزرگی گرفتم

 و خوشحال شدم که بابام و داییم همچین اخلاقی دارن:)

حالا از تعریفای مامانمم مینویسم خیلی قشنگ بودن دلم میخواد ثبت بشن..

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۵/۰۱
شاداب امیدوار

نظرات  (۷)

قدیما این کمکا بهم عادی بوده فک کنم.همه بهم کمک میکردن
پاسخ:
خیلی هم عادی نبوده یکی از برادرای من بخاطر اینکه به بابام نفت نفروختن فوت شده حتی به چهار برابر قیمت اتفاقا طرف فامیلی بوده که بابام خودش بزرگش کرده
حتی اگه اینم عادی بوده باشه نگفتنش خیلی برام قشنگ بود
چقدر قشنگ :) 
پاسخ:
آره...:)
ممنون
:) درود بر پدرتون
پاسخ:
مرسی عزیزم:)
دم بابات گرم
پاسخ:
:)
اره والا قدیمی ها سرشار از محبت بودن . 
والا امروزیا دریغ از یه جو معرفت . دریغ از یه شیشه خیار شور . دریغاااااااا دریغ.
بد دوره زمونه ای شده 
پاسخ:
کاش اینجا هم شکلک داشت
راستی استاد چندتا چیز باید بهم یاد بدی . اول اینکه با گوشی چجوری لینک بذارم که عکس بتونم نشون بدم تو وبلاگ. یدونه گذاشتم ولی مثل برا شما نمیشه .

دوم اینکه . چجوری باید لینک وبلاگ شمارو بذارم تو وبلاگ خودم . من هر بار میام اینجا میبینم لینک وبلاگمو گذاشتی تو صفحت خجالت میکشم. به امام حسین اگه تا حالا نذاشتم بلد نبودم یبارم گفتم بهم یاد بده مثل خیار شورها پیچوندی . لطفا بهم یاد بده . هم برا شما و هر کی که شما بگید و بذارم 
پاسخ:
نمیدونم با گوشی چطور باید لینک بذارید ولی در کل اگه لینک وبلاگ خاصی مد نظرتون بود میتونید وارد بخش میدیریت وبلاگتون بشید بعد پیوند ها رو انتخاب کنید اگه این قسکتو نمیبینید ممکنه اصا نصبشم نکرده باشید پس اول باید قسمت امکانات جانبی برید پیوند ها رو نصب کنید بعد که پیوند ها به ستون مدیریتتون اضافه شد اضافه کردن یک پیوند جدیدو انتخاب کنید بعد ازون هم جای وارد کردن آدرسو میبینید همم اسمی که براش مینویسید کاملا مشخصه
بعدم من انتظار ندارم وبلاگ منو لینک کنید:)
دقیقا باید وبلاگایی که همیشه میخونید و خوشتون میاد از مطالبشون اونا رو به پیوندهاتون اضافه کنید که استفاده ی خودتونم راحتتر بشه
خدا کنه آدمی که بهش محبت میکنی قدر بدونه نه که چشم ببنده و بگه وظیفس.
جدای از اینکه معتقدم تو هرکار خوبی باید با خدا معامله کرد با خلق خدا معامله کردن همیشه حساب و کتابش درست نیست، اما با خدا کاملا درسته
پاسخ:
درست میگی عزیزم:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">