شهرمون کوچیک هست ولی نه دیگه انقد
پنجشنبه که با مادرم رفتیم بازار خرید وقت برگشت داداش اولی و خانومش و خانوم ابریشمی رو هم دیدیم چون قرار بود ش بیان خونه ی ما من از داداش خواهش کردم اجازه بده خانوم ابریشمی با ما بیاد وقت برگشت وقتی سوار تاکسی شدیم داشتیم در مورد سریال بوی باران با هم حرف میزدیم که چطور فرشته زندست یا کی کشتتش؟ و این حرفا که راننده کاملا برگشت سمت ما گفت فیلم میگین یا واقعا؟! گفتیم بوی بارانو میگیم که ایشونم در بحث و بررسی سریال با ما همراه شدن متاسفانه
بعد دوباره چند روز پیش دوباره ک با زنداداش بزرگه و خانوم ابریشمی رفتیم خرید تا ایشون کفش تابستونی بخرن باز وقتی خواستیم تاکسی سوار شیم همون اقاهه نگه داشت و منو خانوم ابریشمی خیلی تعجب کردیم