توی خونه ی ما یه بالش مخصوص هست که اندازه ی پر داخلش استاندارد و فوق العاده هست، و زیر سر هر کی باشه من انقدر کشیک میکشم که طرف بالاخره برای یه کاری بلند شه بره از اتاق بیرون، و من اونو با یه بالش دیگه که رویه مشابه دارن عوض کنم و پیش از مراجعت شخص مذکور، پشت به طرف طوری خودمو به خواب بزنم که وقتی متوجه میشه دیگه نخواد بیدارم کنه 😂😂😂امشب طی یک تماس تصویری متوجه شدم زیر سر داداشمه، همونی که من توی خونه ی ایشون قرنطینه شدم، با چنان حسرتی گفتم اون بالش منه؟ داداشم هم فرمودن بله اونی که زیر سر شماست بالش مخصوص منه! گفتم پس این به اون در 😂
ایشونم رضایت داشتن، هنوز از این بحث بحرانی خارج نشده بودیم که اون یکی داداشم با یه کوکو از دست پخت های خواهرم آرام کلی دلمو آب انداخت که ببین چیکار کرده آرام...😝 آخه کوکوهای خواهرم مشهوره، همه عاشقشیم، نه خیلی خمیره نه خیلی برشته، عالی عالی از آب در میاد😋، برعکس من که کوکوهام یه ورشون خمیره یه طرفشونم سوخته حد فاصل خمیر و سوخته هم برشته میشه😒
تصور کنید آدمی که تو یه خانواده ی مهربون و شلوغ و صمیمی، زندگی کرده، حالا باید در قرنطینه😷 دور از اونا باشه
خب دلم براشون تنگ میشه...😫
مخصوصا علی 😍
باد! پسربچه ی بازیگوش پاییزبانو، عاشق فوت کردن لابلای موهای درخت، این دختر صبور زمین، حالا به آرزوش رسیده
خدایا ممنونم که بهم غذا دادی، ممنونم که بهم لباس دادی، توی این روزای کرونایی بهم جای خواب امن و راحت دادی، برادرمو خانمشو درمان کردی، و داری مامان و عزیزی رو هم درمان میکنی، میدونم اگه بخوای میتونی به چشم بر هم زدن یا حتی کمتر درمانشون کنی، میدونی که چقدر مدیونت هستم، چقدر ممنونت هستم... به اندازه ی بزرگی و مهربونی خودت...
وقتی از تلویزیون در مورد کرونا میشنیدم، هرگز در تصورم نمیگنجید یه نیمه شب بخاطر اینکه تونستم یواشکی روی یکی از تخت های اورژانس بیمارستان کرونایی ها دراز بکشم، از اعماق جانم بگم آخیش!!!!
بزرگترین و قشنگترین لطف خدا این بود که اجازه داد شیعه ی شما بشم
الهی شکر که امشبم دعامون کردید، از بزرگواری شماست...
قراره چی بشه؟
من منتظر خبرهای خوبت می مونم ها فرمانروای بزرگم
یکی از اسم های قشنگت طبیبه آره؟
سلام طبیبم
کمک طبیبم
به دادم برس طبیبم...
به داد همه
به داد عزیزان دل منم...