مرگ تدریجیه نگاه

مدتیه به علت تجربیات خیلی تلخ، دچار مرگ تدریجی ای به نام بی اعتمادی بهعالم و آدم شدم

دعا کنید خدا این دردمو شفا بده به حق همین روز عزیز

یا هم اینکه مثلااونایی که آدمو بدبین و دلزده میکنن شفا بده

اینم میشه

خدایا درسته گفتم باشه دیگه بهش فک نمیکنم

ولی الان که دارم سعی میکنم

فقط میتونم دیگه تو ذهنمم به زبونش نیارم

وگرنه هنوزم دل میخواد زندگی مطابق توهماتم پیش بره

تاوان

دل گرفتگیها تاوان دلشکستن است

دلم گرفته

میدانم دل چه کسی را شکسته ام

خدا کند که ببخشد

خدا اون روزو نیاره

سایه ی خورشید که بر دلم نباشد 

یتیم خواهم شد

برای منم دعا کنید

ممکنه تا اربعین فعالیتام کمتر بشه

برای دلم که یتیم شده گریه میکنم

دلخوری های نگاهی و تصمیمات نگاهی

یادداشتای قبلی رو پیشنویس کردم

میخوام از نو شروع کنم

دارم به تغییر سبک فکر میکنم

 

تصمیم دارم ازین به بعد داستانای کوتاه منتشر کنم

احتمالا هم مفیدتره هم اینکه باعث میشه بیشتر فک کنم

***********************************************************

از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون از 5نفر مختلفم با یه آی پی نظر دریافت کردم

نمیفهمم چرا این اتفاق افتاده فقط خیلی بهم برخورده...

اول میخواستم کلا وبلاگو حذف کنم

هرسه تاشونو

بعد دیدم درست نیست

هم من مخاطبامو دوس دارم هم اینکه اونا به من لطف دارن خیلی زشته یهو بذاری بری و به بقیه هم هیچی نگی

پس فقط تغییر سبک میدم

 

نظراتونو بهم بگید ممنون میشم

گاهی

حس میکنم تو زمان و تو زندگی گم شدم

درس تازه قانون تازه

نگاه کمتر با مردم آبرودار دعوا کن خب؟!

به احساساتم احترام میذارم

یه بار 13 محرم یکی اومد